هجدهم. مقال اصلی و رسمی امیر مؤمنان (ع) پرهیز از بیراهه رفتن و راه دیگران را بستن بود: «لَوْ لَا التُّقَی لَکُنْتُ أَدْهَی الْعَرَب». نوزدهم. تحرّز جدّی از دو صفت در برابر مخالفان حق: «مَا عَلَیَّ مِنْ قِتَالِ مَنْ خَالَفَ الْحَقَّ وَ خَابَطَ الْغَیَّ مِنْ إِدْهَانٍ وَ لَا إِیهَانٍ»؛ از وهن و دهن پرهیز داشتند. بیستم. در صیانت بیت‌المال حریمی خاص داشت که هیچ کسی به آن حرم آشنا نبود. داغ کردن دست برادر خود عقیل در اثر درخواست نابجا بود. بیست و یکم. فتنه‌شناسی از یک‌سو و کور کردن چشم آن از سوی دیگر از خصوصیت‌های آن حضرت بود: «أَنَا فَقَأْتُ عَیْنَ الْفِتْنَةِ». بیست و دوم. تثلیث طریق عبادت: ۱. ترس از دوزخ؛ ۲. طمع به بهشت؛ ۳. صلاحیت ذاتی معبود و طریق محبت بدون ترس و طمع از ویژگی‌های امیر مؤمنان (ع) بود. بیست و سوم. تبیین حقیقت مرگ و اینکه مردن، هجرت از جایی به جای دیگر است و انس وافر به مرگ داشتن، از ویژگی‌های آن حضرت بود. بیست و چهارم. همگان می‌دانند من لحظه‌ای دستور خدا و پیامبر را رد نکردم و در هیچ امری نافرمانی ننمودم. بیست و پنجم. از شگفت‌آورترین رخداد روزگار این است: بعد از رحلت رسول اکرم (ص)، حضرت فاطمه (س) مردم مدینه را به یاری امیر مؤمنان (ع) دعوت کرد، مردم قیام نکردند، بعد از خلافت امیر مؤمنان (ع) زنی مردم را به کشتن آن حضرت (ع) دعوت کرد، قیام عمومی شروع شد ـ العجب ـ. بیست و ششم. کلام امیر مؤمنان (ع) این است که سر مطهر رسول اکرم (ص) هنگام رحلت روی سینه من بود و غسل و نماز آن حضرت را به عهده داشتم؛ فرشتگان کمک می‌کردند و از گوشم صدای صلوات آن‌ها قطع نمی‌شد. بیست و هفتم. امیر مؤمنان (ع) دَرِ مدینه علم و دَرِ مدینه حکمت نبوی (ص) و به فرموده حضرت ختمی نبوت (ص) : «أَقْضَاکُمْ عَلِیٌّ»، بود. بیست و هشتم. اثر ذاتی عمل، مختص عامل است و اثر تَبَعی آن به غیر می‌رسد: قال: «ما أحسَنت الی احدٍ»   فرفع الناس رؤوسهم تعجّباً فقال: ﴿إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها﴾، یعنی حرف لام مفید اختصاص است. بیست و نهم. سرّ عدم استجابت دعا، اشتغال دل به غیر خداست: «لِأَنَّ قُلُوبَکُمْ خَانَتْ بِثَمَانِ خِصَال». سی‌ام. امیرمؤمنان (علیه‌السلام) نامه‌ای برای شیعیان خود نوشت و مرقوم داشت: «فَإِنَّ اللَّهَ یَقُولُ: ﴿وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمَ﴾  وَ هُوَ اسْمٌ شَرَّفَهُ اللَّهُ تَعَالَی فِی الْکِتَابِ، وَ أَنْتُمْ شِیعَةُ النَّبِیِّ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، کَمَا أَنَّ مِنْ شِیعَتِهِ إِبْرَاهِیم، اسْمٌ غَیْرُ مُخْتَصٍّ وَ أَمْرٌ غَیْرُ مُبْتَدَع». سی و یکم. خردمندْ زمان و زمانه‌شناس و مالک گفتار و نوشتار و ... است: «عَلَی الْعَاقِلِ أَنْ یَکُونَ عَارِفاً بِزَمَانِهِ مُقْبِلًا عَلَی شَأْنِهِ حَافِظاً لِلِسَانِه». ‌ سی و دوم. «وَ إِنَّا لَأُمَرَاءُ الْکَلَامِ وَ فِینَا تَنَشَّبَتْ عُرُوقُهُ وَ عَلَیْنَا تَهَدَّلَتْ غُصُونُه». امیر سخن فرمانروای سکوت هم خواهد بود. کلام نمادی از فعل است؛ یعنی ما فرمانروایان قیام و قعود، اعتراض و اعراض، معارضه و متارکه و بالأخره تمام فعل و ترک ما تحت رهبری ملکوتی ما انجام می‌گیرد و معصومانه است. سی و سوم. «الْعَدْلُ یَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا وَ الْجُودُ یُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا». سی و چهارم. در پاسخ به سؤال: کَیفَ کانَ حُبُّکم لِلرَسُول (ص)، فرمود: «کانَ وَ الله احبّ الینا مِن أموالِنا و أولادِنا وَ أمَّهاتِنا و آبائِنا و مِن الماء البارد علی الظمأ». سی و پنجم. یَا کُمَیْلُ نَحْنُ الثَّقَلُ الْأَصْغَرُ وَ الْقُرْآنُ الثَّقَلُ الْأَکْبَرُ وَ قَدْ أَسْمَعَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ قَدْ جَمَعَهُمْ فَنَادَی فِیهِمْ ... أَنَّ الْقُرْآنَ الثَّقَلُ الْأَکْبَرُ وَ أَنَّ وَصِیِّی هَذَا وَ ابنای وَ مَنْ خَلَفَهُمْ مِنْ أَصْلَابِهِمْ حَامِلًا وَصَایَاهُمْ الثَّقَلُ الْأَصْغَرُ ... یَا کُمَیْلُ فَإِذَا کُنَّا کَذَلِکَ فَعَلَامَ تَقَدَّمَنَا مَنْ تَقَدَّم. سی و ششم. «أُقْسِمُ لَسَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (ص) یَقُولُ لِی قَبْلَ وَفَاتِهِ بِسَاعَةٍ مِرَاراً ثَلَاثاً یَا أَبَا الْحَسَنِ أَدِّ [أداء] الْأَمَانَةَ إِلَی الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ فِیمَا جَلَّ وَ قَلَّ حَتَّی الْخَیْطِ وَ الْمِخْیَط». سی و هفتم. فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی: ﴿أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ﴾- قَالَ هُوَ الرَّجُلُ الَّذِی یَقْضِی لِأَخِیهِ الْحَاجَةَ- ثُمَّ یَقْبَلُ هَدِیَّتَهُ. نه محتاج هدیه دهد و نه قاضی حاجت هدیه را قبول کند. @daftar_ayatollah_javadi_amoli