💠چرا پروژه حوزوی شریعتی مسکوت ماند؟ (به‌مناسبت سالگرد درگذشت) 🖊علی‌اشرف فتحی ◀️از سال ۱۳۵۶ که شریعتی ناگهان در ۴۴ سالگی درگذشت ۴۱ سال می‌گذرد، بی‌گمان یکی از گروه‌های اصلی مخاطب شریعتی، حوزوی‌ها بوده‌اند و خود نیز حس دلبستگی و الفت نسبت به این طیف جامعه داشت و خود را فرزند «عالمان جدی مذهبی و روحانیون واقعی دین» می‌دانست و طلبه‌ها را نیز به‌سان «پرولتر فکری» می‌دید. حوزه علمیه قم در نخستین ماه‌های پس از درگذشت شریعتی به صحنه تنش طلاب و استادان موافق و مخالف شریعتی بدل شد. دو طیف بر سر صدور بیانیه به مناسبت دومین سالگرد شریعتی دچار مشکل شدند و کار به داوری امام خمینی کشید اما امام هم نظر صریحی در این‌باره نداد. با حمله به مراسم چهارمین سالگرد شریعتی در خانه‌اش، موضوع شریعتی نیز به محاق رفت. روزه سکوت قم در قبال شریعتی نیز از همین دوره آغاز شد. اما چرا سکوت؟ ◀️یک پاسخ را باید در روند چهل ساله گذشته جست‌وجو کرد: بلاتکلیفی در مواجهه با یک روشنفکر عصیانگر و چندوجهی. شریعتی خود می‌گفت که در میان دینداران، متهم به بی‌دینی می‌شود و در میان روشنفکران بی‌دین هم متهم به دینداری است. امام موسی صدر می‌گفت در حالی که شریعتی در ایران متهم به وهابی‌گری است، در لبنان کتاب‌های وی به دلیل حملات تندش به دستگاه «خلافت غصب» با احتیاط منتشر می‌شود. موضع شریعتی درباره روحانیت هنوز مورد مناقشه است و هیچ قرائت مورد اجماع و حداکثری از آن وجود ندارد. ◀️دومین پاسخ را باید در تجربه زیسته‌ی بزرگان حوزه جست‌وجو کرد. احساس فقها این بوده که در جدال‌ها و بزنگاه‌های مهم سیاسی، همیشه روحانیت و حوزه متضرر شده و رسالت اصلی آن به حاشیه رفته است. این احساس نخستین‌بار پس از شکست ایران در جنگ‌های ایران و روس و دومین بار پس از تنش‌های دوره مشروطه ایجاد شد و در دوره پهلوی اول به عادت بزرگان حوزه بدل شد که کم‌تر وارد تنش‌های جامعه شوند تا رسالت‌های اصلی حوزه علمیه قربانی نشود. ◀️پاسخ سوم در نظام جدید حوزه‌ها قابل ردگیری است. نظام آموزشی جدید حوزه‌ها بسیار متأثر از بروکراسی دانشگاهی شده و دوره‌ای از گذار و بلاتکلیفی طبیعی را بر حوزویان تحمیل کرده است. در این دوره گذار، طلبه‌ها حتی فرصت خواندن کتب اصلی خود را ندارند و بنا به اقتضائات سیستم آموزشی به سمت جزوه‌خوانی سوق داده شده‌اند و به همین میزان از روحیه پژوهشی و انتقادی و علاقه به مطالعه در آن‌ها کاسته شده است. البته این آفت، فقط متوجه حوزه‌ها نیست و همه نهادهای آموزشی از آن رنج می‌برند. اما طلبه‌ها که از دیرباز به مطالعه‌های زیاد و گسترده شناخته می‌شدند حالا دیگر اغلب‌شان حوصله خواندن کتب روایی و فقهی را هم چه‌بسا ندارند. این‌جاست که سکوت آن‌ها در قبال شریعتی و هر متفکر دیگری تبیین می‌شود. ◀️چهارمین پاسخی که به این پرسش می‌شود داد شامل بسیاری از مباحث فکری دیگر هم میشود و آن، سیاست‌زده شدن وادی فکر و اندیشه در کشور است. بزرگان حوزه که تجربه شیرینی از فعالیت‌های سیاسی صد سال اخیر حوزه نداشته‌اند و پشت هر جدال فکری، منافع یک گروه سیاسی را می‌دیده‌اند، نسبت به بسیاری از این جدال‌ها قضاوت پیشینی پیدا کرده‌اند و ترجیح می‌دهند که اعتبار حوزه را هزینه دعواهای در واقع سیاسی نکنند. ◀️پاسخ پنجم را باید در خود شریعتی جست‌وجو کرد. به نظر بسیاری از بزرگان حوزه، شریعتی با طرح خود به‌عنوان یک رقیب روحانیت در تفسیر و شناخت دین، راه هرگونه هم‌گرایی را بسته و راهی موازی در پیش گرفت که هیچ‌گاه هم‌سو و هم‌راه با مسیر حوزه نخواهد شد. پس ادامه واکنش به شریعتی به منزله مشروعیت بخشیدن به یک رقیب نامشروع تلقی خواهد شد. ◀️ششمین پاسخ را باید در تحولات روش و منش طیف شریعتی جست‌وجو کرد؛ گروهی از آن‌ها پس از انقلاب از شریعتی عبور کرده و همراه دکتر سروش به تخطئه پیوندهای حداقلی پیشین خود با روحانیت پرداختند. اگر در کنار شریعتی می‌شد از «عالم مذهبی» و «طلبه به مثابه پرولتر فکری» با «زهدی باورنکردنی» سخن گفت، اما سروش کل روحانیت را زیر سؤال می‌برد. و بدین طریق دریچه پیوندهای حداقلی با روحانیت را بست. ◀️آخرین پاسخ نیز معطوف به اقتضائات زمانه و ظهور نیازها و ذائقه‌های جدید است. در واقع باید پرسید که امروز چه نیازی است به شریعتی؟ به نظر می‌رسد که برای دانستن پاسخ این پرسش باید امهات اندیشه شریعتی را استخراج و آن را با وضعیت کنونی تطبیق داد و بررسی شود شریعتی در مباحث فکری این روزگار تا چه حد مرجعیت خود را حفظ کرده است؟ سرعت تحولات جهان بسیار تندتر از سرعت تفکر ماست. و شاید انتظار به‌جایی نباشد که مرجعیت انحصاری یک متفکر یا روشنفکر چندین دهه پیش را همچنان پابرجا دانست. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0