💠دنیای جدید نمیگذارد به باطن دین برسید
🔸گزارشی از هشتمین "هماندیشی علم دینی" در دانشگاه علامه طباطبایی
🔘دکتر رضا داوری اردکانی
🔺من از قبل از انقلاب به تمدن اسلامی فکر می کردم. اختلاف ما این است که شما آن را بسیار نزدیک و بلکه محصل میدانید ولی من آن را بسیار دور میبینم. اگر چنین امکانی را محقق میدانید در این صورت باید فکر کنید که آموزش و پرورش، اقتصاد کشور، سازمان اداری، روابط معاملات و بدتر از همه وضعیت اخلاق در جامعه چگونه است. از همه اینها چشم میپوشید، آن وقت این ایدهآل عزیز را نزدیک میبینید. این قدری فهمش برای من دشوار است و من آن را نمیفهمم.
🔺نمیتوانید جهش کنید، راه مستقیم باز کنید. خوب است که به وضع علم و فرهنگ و به نظم اداری ما فکر کنید. به خرد کارگشای امور و آن خردی که وِبر و راسیونالیته وِبر میگفت، فکر کنید و ایدهآلها را در نظر نگیرید، بلکه ببینید که آن مسئله در چه حال است.
🔺شما اگر عالَم و جامعه اسلامی ساختهاید، علم اسلامی دارید، نه اینکه اول علم اسلامی و بعد جامعه اسلامی بسازید. این دو اگر تقدم و تأخر نداشته باشند، همزمان باهم به وجود میآیند، یعنی تفکر اسلامی تجدید بشود این اتفاق رخ میدهد. خیلی رو راست به شما بگویم که با فارابی و ابن سینا و ملاصدرا نمیتوانید مسائل زمان را حل کنید.
🔺همه مسائل این زمان غربی است و غرب در سراسر وجود عالم وجود دارد و همه چیز متجدد و غربی است. اگر بخواهید با همه چیزِ متجدد مواجه شوید، باید ببینید این مواجهه چطور صورت میگیرد. ما نه از بانک و نه از تکنولوژی و مدرنیته و پست مدرنیزم، نمیتوانیم صرفنظر کنیم، بلکه همه اینها وارد زندگی ما میشود و آن را میپذیریم.
🔺فضای مجازی را میپذیریم و کمتر نیز فکر میکنیم که این فضای مجازی با ما چه میکند. دلمان را خوش میکنیم که وسیله است. اگر شما آن را در مسیر مقصود خود به کار میگیرید، همین جا سجده شکر میکنم، اما او دارد ما را راه میبرد. تکنیک دارد ما را راه میبرد و قانون و تکنیک دارد، دنیا را اداره میکند و باید به اینها توجه کنید و بعد فکر کنید که عالم جدید، پوششی است بر این. عالم جدید، عالمی است که اصلاً نمیگذارد به باطن دین برسید و شما به باطن دین فکر کنید.
🔺از ابتدای تاریخ تجدد و قرن ۱۵ به این طرف، این دعوای «انا الحقی» و این تفرعن تجدد سابقه دارد و تازه به وجود نیامده است. این نظریه یک فیلسوف نیست که شما بگویید با سکولاریزیم مخالف هستید. من هم با آن مخالف هستم، اما سکولاریزم یک وجود است و نه رأی که بگوییم مخالف آن هستیم و تمام شود و برود.
🔺این را در نظر بگیرید و حالا توجه کنید که مواجهه با سکولاریزم، این طور نیست که بگویید من با آن مخالف هستم، چون دلایلش منطقی نیست. وقتی او میگوید من حق هستم دیگر منطق چه چیزی میتواند باشد؟
🔺لیبرالها حق حرف زدن به همه نمیدهند. لیبرالیزم هرچه هست، یک ایدئولوژی است. خوشمزه این است که کسانی هستند که لیبرال هستند و میگویند ما آزاد هستیم و کسی که با ما مخالف باشد، او آزاد نیست. حتی اگر موافق ما نیز باشد، حق ندارد که حرف بزند مگر اینکه ما به او اجازه دهیم.
🔺دانشگاه در یک حصاری است که با جامعه بیگانه است و دارد کار خود را میکند و در خود میلولد، جامعه نیز همین طور.
🔺برنامهای باید باشد که جمهوری اسلامی با هر یک از این اموری که هستند و باید باشند، چه باید بکند. اگر هم عذرشان را بخواهیم، چطور باید بخواهیم. همه چیز را قبول کردهایم. همه را قبول کردهایم و حالا هر طور میخواهد بگردد و بچرخد کاری با آن نداریم، بلکه ما حرف خودمان را میزنیم. اما این حرف به جایی نمیرسد، وقتی همه چیز مانع است و وقتی در یک مجموعهای حرفی میزنید که با شما ناسازگار است، درست نمیشود. شما میخواهید بانک را از ربوی بودن خارج کنید که خوب است، اما بانک تن به این امر نمیدهد. من به اینها فکر میکنم، اما میگویند آیا نظرتان نسبت به انقلاب تغییر کرده است؟ اینها مگر انقلاب اسلامی است؟
گزارش کامل در لینک:
https://b2n.ir/10548
-به نقل از مدینه فاضله
@daghdagheha