✅با پیکر رضاشاه چه کنیم؟(توسعه، با کتمان تاریخ یا تکریم سرمایه؟) 🖊محسن رنانی مقدمه: ◀️عکس‌ها نشان می‌دهد که پیکر مومیایی شده‌ای که این روزها در جوار حرم حضرت عبدالعظیم کشف شده است همان کالبد رضاشاه است که پس از تخریب مقبره رضاشاه توسط آقای خلخالی و سایر انقلابیان، در زیر آوار مدفون و اکنون با خاک‌برداری، هویدا شده است. من اگر مسئول میراث فرهنگی بودم، حتی اگر مشکوک بودم، فرض را بر این می‌گذاشتم که این پیکر رضاشاه است و وظیفه قانونی خود را در قبال حفظ میراث تاریخی کشور انجام می‌دادم تا آنگاه که بررسی‌های بعدی واقعیت را آشکار سازد. و اگر از مقامات سیاسی بودم دستور می‌دادم این پیکر به موزه سپرده شود و به دقت از آن مراقبت شود. چرا که پیکر رضاشاه متعلق به ما نیست، متعلق به تاریخ ایران است و این تاریخ باید حفظ شود. این نوشته دو بخش دارد: بخش اول آن سیاسی و هیجانی است و به این می‌پردازد که چرا به نفع و صلاح جمهوری اسلامی است که پیکر رضاشاه را با احترام به موزه بسپارد. این بخش کوتاه است و آن را برای خوانندگان بی‌حوصله‌ در آغاز آورده‌ام؛ و البته جدی است اما احتمالا آنان که باید، آن را جدی نمی‌گیرند. اما بخش دوم، که آن را برای خواننده جدی و پرحوصله و عمیق نوشته‌ام، یک تحلیل اقتصادی و اجتماعی است که در آن از نقش نمادین پیکر رضاشاه برای اقتصاد آینده کشور صحبت‌ می‌شود و به این بهانه وارد بیان کارکرد سرمایه‌های نمادین به عنوان سرمایه‌های توسعه آفرین می‌شویم، با این هدف که نشان دهیم یک فرصت منحصربه‌فرد برای نجات آینده توسعه کشور، تمرکز بر تولید، جذب، حفاظت و انباشت سرمایه‌‌های نمادین است. ◀️من با آن‌که مطمئن هستم برای انتشار این نوشته ناسزاهای بسیاری خواهم شنید، اما بنابر وظیفه روشنفکری و برای مصالح جمهوری اسلامی و آینده این سرزمین، این نوشته را منتشر می‌کنم. امید که آنان که با محتوای آن موافقند یک بار دیگر در آن به دیده نقد بنگرند؛ و آنان که با آن مخالفند،‌ یک بار دیگر منصفانه آن را بخوانند. والعاقبه للمتقین. 🔲بخش اول: کشف پیکر رضاشاه به مثابه یک فرصت سیاسی ▪️یک: این‌که جمهوری به این عزم و جسارت برسد که پیکر رضاشاه را به یک موزه ملی منتقل کند، نشانه اقتدار و احساس قدرت در جمهوری اسلامی است. ▪️دو: این اقدام به منزله نوعی التیام بخشیدن به روند تندروی‌های گذشته در قبال تاریخ ایران و رژیم پهلوی است. ▪️سه: با این اقدام فضا و زمینه و موضوعی برای گفت‌وگو درباره تاریخ پهلوی باز می‌شود. ▪️چهار: بی‌گمان ماه‌های اول تعداد زیادی از مردم برای دیدن پیکر رضاشاه راهی موزه می‌شوند. اشکالی ندارد این خودش نوعی تخلیه انرژی اجتماعی و سیاسی است و بعد از مدتی مسأله کاملاً طبیعی می‌شود. ▪️پنجم: بازتاب خارجی این اقدام نیز البته خوب خواهد بود. در نگاه جهانی نوعی ظرفیت و قدرت و اعتماد به نفس جمهوری اسلامی را بازتاب می‌دهد. ◀️نتیجه: بنابراین به گمان من لازم است مقامات ارشد کشور در این مورد با روشن‌بینی برخورد کنند و از موضع بزرگواری و شجاعت، دستور بدهند که پیکر به موزه منتقل شود؛ دستوری که در تاریخ ایران ماندگار خواهد شد. 🔲بخش دوم: پیکر رضاشاه به مثابه سرمایه نمادین ▪️در واقع سرمایه‌های نمادین مانند عمود خیمه، بخش‌های مختلف جامعه را منسجم و عقلانی نگاه می‌دارند. بنابراین سرمایه‌های نمادین بالقوه و بالفعل را نباید تخریب کنیم، حتی اگر رقیب ما باشند، چون فرصت‌های زیست مسالمت‌آمیز جامعه محدود می‌کنیم. پیامبر اکرم وقتی مکه را فتح کردند، نگذاشتند ابوسفیان به‌عنوان سرمایه نمادین قریش تخریب شود و خانه او را محل امن قرار دادند که هر کس به آن‌جا برود در امان است. فدایش شوم که ضمن آن که مهربان بود و خُلق عظیم داشت، بی‌آن‌که مکتب دیده و خط نوشته باشد، به گونه‌ای رفتار می‌کرد که گویی خیلی از نظریه‌های علمی امروز سیاست و جامعه‌شناسی و روانشناسی اجتماعی را می‌دانست. و البته همه این‌ها را گفتم که بگویم اکنون پیکر رضاشاه نه تنها بخشی از تاریخ ایران است، بلکه می‌تواند به‌عنوان یک سرمایه نمادین تاریخی، در آینده یک جاذبه جهانی توریستی برای ما ایجاد کند؛ همان کاری که مقبره استالین در روسیه می‌کند. امروز سربه نیست کردن پیکر رضا‌شاه هیچ تفاوتی با تخریب شبانه تخت جمشید ندارد و اگر چنین کنیم تاریخ درباره ما همان قضاوتی را خواهد کرد که درباره ظل‌السلطان (پسر ناصرالدین شاه و حاکم اصفهان) کرد که از روی حقارت و کینه‌توزی دستور داد بسیاری از آثار معماری صفویه بویژه کاخ آیینه‌خانه، که به فرمان شاه عباس دوم برساحل زنده رود ساخته شده بود، تخریب شود. متن کامل یادداشت:http://telegra.ph/-04-25-4 https://eitaa.com/daghdagheha