💠🌀⭕️ 🔷🔹
🌀
🔹
یادش بخیر! اون قدیما هر وقت یه سکه پیدا میکردم، میذاشتم زیر کاغذ و با مداد مشکی روش میکشیدم. طرح سکه میفتاد روی کاغذ. درسته کاغذی بود، ولی خود خودش بود. هم مقدارش، هم نوشتههاش، و هم سال ضرب اون سکه. من یه دفتر صد برگ پُر از سکه داشتم. سکههایی که از جنس کاغذ بودن. سکههایی که باهاش یه بسته پفک هم نمیشد بخری. سکههای کاغذی من هیچ ارزشی نداشتن، چون فقط یه کپی از سکههای واقعی بودن. حالا وقتی به اون سکههای کاغذی فکر میکنم، یاد آدمایی میفتم که فقط یه کپی از آدمای با ارزش هستن. مهربونیشون، رفتارشون، حتی عشقشون به واقعیت خیلی شباهت داره، ولی دیر یا زود میفهمی واقعی نیستن، چون درست وقتی که میخوای باهاشون زندگی و عشق و محبت رو به دست بیاری، میبینی هیچ فرقی با همون سکههای کاغذی ندارن. اونجاست که ذات اصلیشون مشخص میشه، و میبینی باهاشون سادهترین چیزا رو هم نمیشه به دست آورد، چه برسه به عشق و زندگی. یادت باشه هیچ وقت یه تیکه کاغذ، هرچقدر هم شبیه، نمیتونه یه سکهی واقعی باشه، چون جنسشون فرق داره. بحث ظاهر نیست. بحث ارزش و اصالته …
🔹
🌀
💠🌀⭕️ 🔷🔹