قَالَ الحسین (علیه السلام): «يَا ابْنَ سَعْدٍ قَطَعَ اللَّهُ رَحِمَكَ كَمَا قَطَعْتَ رَحِمِي» فَتَقَدَّمَ نَحْوَ الْقَوْمِ فَقَاتَلَ قِتَالًا شَدِيداً وَ قَتَلَ جَمْعاً كَثِيراً ثُمَّ رَجَعَ إِلَى أَبِيهِ وَ قَالَ: «يَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِي وَ ثِقْلُ الْحَدِيدِ قَدْ أَجْهَدَنِي فَهَلْ إِلَى شَرْبَةٍ مِنَ الْمَاءِ سَبِيلٌ» فَبَكَى الْحُسَيْنُ علیه السلام وَ قَال:َ «وَا غَوْثَاهْ يَا بُنَيَّ قَاتِلْ قَلِيلًا فَمَا أَسْرَعَ مَا تَلْقَى جَدَّكَ مُحَمَّداً (صلوات الله علیه) فَيَسْقِيَكَ بِكَأْسِهِ الْأَوْفَى شَرْبَةً لَا تَظْمَأُ بَعْدَهَا أَبَداً» فَرَجَعَ إِلَى مَوْقِفِ النُّزَّالِ وَ قَاتَلَ أَعْظَمَ الْقِتَالِ فقَتَلوهُ بسُیوفِهِم اِرباً اِرباً... سپس حسین(ع) به فرياد بلند صدا زد: «اى پسر سعد! خدا رَحِم تو را قطع كند همچنان كه رَحِم مرا قطع كردى.» علی اکبر (ع) به سمت لشكر دشمن رفت و جنگ سختى نمود و عدّه اى را كشت و به نزد پدرش بازگشت و عرض كرد: «پدر جان تشنگى جانم را به لب رساند و از سنگينى اسلحه آهنين سخت ناراحتم آيا جرعه آبى هست؟» امام حسين (ع)گريه کرد و فرمود: «پسر جانم كمى دیگر به جنگ ادامه بده ساعتى بيشتر نمانده است كه جدّت محمّد (ص) را ملاقات كنى و او با كاسه اى لبريز از آب تو را سيراب خواهد كرد؛ آبى كه پس از آشاميدن آن هرگز تشنه نخواهى شد.» آن بزرگوار به ميدان بازگشت و كارزار عظيمى نمود. پس او را قطعه قطعه کردند و کشتند... 🚩تابعوا قناة *دامغان انقلابی* فی برنامج تلیجرام، سروش و ایتا🚩