در دعوای فروغی و فردوسی پور و برنامه نود و قضای بد و قاعده الاهم فالاهم فرماید:
هان چه رازی هست در کار «نود»؟
عقل من هرگز نخواهد داد قد
باوجود مشکلات مملکت
این گرانیهای خارج از عدد
در زمانی که "گلستان" میتپد
زیر این رگبار و سیل و جزر و مد
در زمانی که گروهی هموطن
دردمندند از قضا و بخت بد
ما جماعت در خیال چیستیم؟
میکنیم اخبار را هردم رصد
تا بفهمیم این یکی آخر چه گفت
آن یکی در پاسخش حرفی نزد؟
حرف محفلهاست این حرف و حدیث
نقل مجلسها همین بحث نود
عدّهای گویند «عادل» ظالم است
میشود از سوی بیبیسی مدد
باید او را بیمحابا حذف کرد
از نود انداخت بیرون با لگد!
عدّهای گویند عادل چون گل است
گل اگر باشد تمیز و سرسبد
شیکپوش است او ولیکن دشمنش
کاپشن میپوشد از جنس نمد!
آن «فروغی» بیفروغ است و لذا
میبرد بر عادل و کارش حسد!
من اگر مُردم نگویید از صدا
یا که از سیما فرو شد در لحد...
الغرض مشتی غرض از یکطرف
زآن طرف هم حرفهای بیسند
ای جماعت عادل و برنامهاش
واجب است امّا نه در این سطح و حد
که شود موضوع دعواهای ما
یا ملاک فلسفیّ نیک و بد!
چون که صد آمد نود هم پیش ماست
پیش سیل تفرقه سازید سد!
محمّدرضا ترکی