در گیر و دارِ «گزینش گمانهها»
لقبهایی که ما به همدیگر میدهیم اگر از روی تمسخر و تحقیر نباشد، بخاطر تأثیری است که هر کداممان در تأمین نیازهای دنیایی داریم. اما لقبهایی که خدا برای عزیزترینهایش انتخاب میکند، حکایت دیگری دارد. از عمق خلقت تا روبناییترین لایههای آن، تحت سیطرهی این القاب است و از ابتدای آفرینش تا خلود در بهشت و جهنم، با این اسمها مدیریت میشود: اللهم انی اسئلک باسمک... گمانهی من این است که لقبِ
«سیده نساء العالمین» هم به این قضایا مربوط است.
خدا «سروری زنان جهان» را به فاطمه داده و «زن» هم به ظرافت و لطافت و احساس و عاطفه و محبت و مهربانیش شناخته میشود. انگار که هر کدام از این اوصاف در زنی پیدا شود، از زهرا نشأت گرفته و «امامتِ احساسات» و «ولایت عواطف» و «رهبری زنان» در طول تاریخ، به دردانهی پیامبر سپرده شده. این سیادت بیحکمت نیست؛ فاطمه از پیچیدهترین امتحانات عبور کرده تا ثابت شود که هیچکس جز او تاب به دوش کشیدنِ این مسئولیت را ندارد:
از زمانی که این دنیا هنوز خلق نشده بود:
«یا ممتحنه امتحنک الذی خلقک قبل ان یخلقک فوجدک لما امتحنک صابره» تا دورهای که قریش، محمّد را در مکّه دوره کرده بودند و زهرا در کنار پیامبر، مقابل کل جامعه ایستاده بود و عواطفش را طوری برای پدر خرج کرده بود که سیدهالنساء،
امابیها شد. حتی وقتی «لا تجعلوا دعاء الرسول کدعاء بعضکم بعضا» نازل شد و خدا دستور داد که پیامبر را مثل خودتان صدا نزنید، «یا أبتِ»های او به «یا رسولالله» تبدیل شد تا خصوصیترین محبّتهایش هم از امر و نهی الهی رنگ بگیرد اما پدرش گفت: «این آیه برای تو و نسل تو نیست؛ برای جفاکاران قریش است. تو همان یا أبت بگو که قلبم را زندهتر میکند و خدا را راضیتر.»
از دورانی که حداقل بیست و چند بار، همسرش را راهی جنگ با کفار کرد و ستون خیمهی دل سپهسالار اسلام شد که علی در هیچ جنگی به دشمن پشت نکند تا وقتی که در هنگام بارداری خبردار شد که کودکش به دست امّت پیامبر کشته میشود؛ آگاهی از شهادت حسین آن هم قبل از ولادتش به حدّی سوزناک بود که خدا آیهی پانزدهم سورهی احقاف را نازل کرد و با
«حملته امّه کرها و وضعته کرها» قرآن را هم از روضهی زهرا بینصیب نگذاشت اما باز هم فاطمه گفت: «رضیتُ عن الله عزّوجلّ». در آخر کار هم، گوش به فرمانِ اولمظلوم، قاتلانش را به خانهاش راه داد [یک چیزی مینویسم و یک چیزی میخوانید] و به شوهرش گفت:
«البیت بیتک و الحُرّه زوجتک فافعل ما تشاء»...
فاطمهای که از شدّت لطافت روح، در «مَهبط الوحی» و «مُختلَف الملائکه» زندگی میکرد و بخاطر مصاحبت با مَلک وحی
«محدّثه» نام گرفته بود، در همهی این صحنهها و مصیبتها نه تنها منفعل نشد و کم نیاورد؛ که عاطفه و احساسش را به ظریفترین شکل و پیچیدهترین وجه، در راه مبارزه با کفر و نفاق خرج کرد تا به زنان دنیا نشان دهد که این سرمایهی اصلی زن، باید برای چه چیزی و در کجا و چگونه فدا شود. این حجم از مهر و محبّت زنانه آنقدر دقیق و همهجانبه در راه خدا به کار گرفته شده که روایتِ
«إن الله یغضب لغضب فاطمه و یرضی لرضاها» کتب حدیثی را پُر کرده و به «نساء العالمین» یاد میدهد که برای متعادلشدن حساسیتها و احساساتشان باید به کدام «سیّده» پناه ببرند...
صبر کنید! هنوز گمانههایم تمام نشده! ولی نمیدانم چطور باید از بین آنها گزینش کرد و دقیقترینهایش را انتخاب کرد. همچین مواقعی این شعر خوشآهنگ را زمزمه میکنم که کار را به خود خدا و کلماتش میسپارد: اگر مقاماتی را که دربارهی فاطمه گفته شده، تصدیق نمیکنی از این آیات و سورههای قرآن سوال کن
فان لم تصدّق ما اقول و لا تدرى
فسل «آيه القربى» و سل «آيه الاجرِ»
و سل «آيه الوُدّ» و سل «ليله القدرِ»
و سل «آيه الكوثر» و سل «سوره الدهرِ»
پ.ن:
اگر سوال این باشد که «بلوغ ایمانی زن در چه هنگامی رخ میدهد»، حدس من این است: وقتی عواطف خرج إعلای کلمهی حق و تسکین دلِ مردانی شود که زندگی را بر مبنای جهاد در راه خدا بنا کردهاند و آتشفشان الحاد و التقاط بر آنها باریدن گرفته؛ یعنی اگر معصومین در وصف امیرالمومنین گفتهاند که
«ارتشهای شرک را شکست داد ولشگریان کفر را نابود کرد»، سرّش را باید در این کلام علی پیدا کرد که:
«هرگاه به سیمای فاطمه نگاه میکردم،غم و اندوهم از بین میرفت.»
تقدیم به مردی که رهبری صدیقه طاهره بردرگیری با کفر امروز را هم وجدان کرده بود و میگفت:
«من قدرت ومحبت مادری حضرت زهرا را در هور، غرب کانال ماهی، وسط میدان مین دیدم... وقتی هم که بعثیها در کنار اروند رزمندگان را با تیر میزدند، آن زمان هم سلاح کارگر ما حضرت زهرا بود.» تقدیم به شهید یک وبیست دقیقه همه شبهای جمعه؛به سردار ِنائب عام حضرت ولیعصر و سپهسالار ولایتفقیه؛ حاج قاسم
#سلیمانی
حسینیه اندیشه
_
#دانایی_مقدمه_توانایی!
@daneshvadanestan