گلگشت چون نسیم آمد و از باغ تنش گل می‌ریخت مثل یک باغچه از پیرهنش گل می‌ریخت چون هوایی که در او عطر شناور باشد دم‌به‌دم مثل نسیم از دهنش گل می‌ریخت چشم او پنجره‌ای بود به باغی پرگل که ز هر پلک‌به‌هم‌برزدنش گل می‌ریخت باغی از آینه‌ها بود که شبنم هر صبح از گل یخ به بلورین‌چمنش گل می‌ریخت چون درختی که پریشان شود از دست نسیم دم‌به‌دم زلف شکن‌درشکنش گل می‌ریخت لب پرخندۀ او چون به سخن می‌آمد جای موج کلمات از سخنش گل می‌ریخت وقتی از دامنۀ دشت به گلگشت گذشت ابر بر دامن دشت و دمنش گل می‌ریخت 🆔️ @faslefaaseleh _ ! وارد شوید! @daneshvadanestan