بسم الله الرحمن الرحیم * یادداشت سی و یکم * اصحاب سقیفه هنوز پیکر مطهر پیامبر به خاک سپرده نشده بود که اصحاب سقیفه از پیرامون پیامبر متفرق شدند. همان ها که می خواستند پس از پیامبر خلافت را تصاحب کنند. همان ها که نگذاشتند پیامبر خدا وصیتنامه بنویسید. همان ها که فریاد می زدند : پیامبر نمرده است. همان ها که از سپاه اسامه تخلف کردند.... مدینه یکپارچه عزادار است. همه مردم اشک می ریزند. مردم به یاد محبت های پیامبر می افتند و در فراق آن حضرت ناله سر می دهند آری پیامبر به همه لطف و محبت داشت و با همه مهربان بود. او چیزی برای خودش نمی خواست. بلکه خودش را وقف هدایت مردم کرده بود.... علی پیکر مطهر را غسل داد و آخرین بوسه را بر پیکر مطهر زد و با عزیزتر از جانش وداع کرد....و فاطمه آخرین وداع جانکاهش را.... در همین فاصله خبر دادند که انصار در سقیفه بنی ساعده گرد هم آمده اند. این خبر برای مدعیان خلافت بسیار نگران کننده بود. به همین جهت و با بی حرمتی جنازه مطهر پیامبر را رها کرده و شتابان خود را به سقیفه رساندند. انصار پس از رحلت پیامبر موقعیت خود را در خطر می دید و در پی تمهیدات لازم دست به این تجمع زده بود. این تجمع انصار برای ابوبکر و عمر که هیچ نقشه روشنی برای تصاحب خلافت نداشتند فرصت طلایی ایجاد کرد تا بتوانند به مقصود خود برسند. ابوبکر و عمر توانستند انصار را متقاعد کنند که خطری پس از پیامبر آنان را تهدید نمی کند. متاسفانه انصار با پذیرش خلافت ابوبکر بزرگترین اشتباه تاریخ را مرتکب شد. اشتباهی که بعدا گریبان خود آنان نیز گرفت و خیلی زود متوجه شدند که چه اشتباه بزرگی را مرتکب شدند انتقام یزید ابن معاویه از مردم مدینه یکی از نتایج این اشتباه تاریخی بود. و فاطمه زهرا پیش و بیش از همه عمق فاجعه را می فهمید و از این ظلم ظالمان و جهل مردم رنج می برد اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد... ادامه دارد... ✍ حجت الاسلام حاج ابراهیم اسدی . _ ! وارد شوید! @daneshvadanestan