خاطرات مقطع سوريه يكي بعد از ديگري تا شهادت عباس آورده مي‌شوند.🌿✨ شهيد دانشگر كمي قبل از شهادت نماز ظهر را در تيررس دشمن اقامه مي‌كند؛🛐🤲🏻 مثل ياران حسين(ع) اما باز هم آرام است و اين موقعيت خطرناك از كيفيت نمازش كم نمي‌كند.😳☺️✨ كسي نمي‌داند در اين نماز ميان عباس و خدا چه مي‌گذرد.😍🥀 او چند ساعت بعد به شهادت مي‌رسد😔🖐🏻: «عباس ساعت سه و نيم بعد از ظهر پنج‌شنبه 95/3/20 به شهادت رسيد😭🥀 ولي ما در مقر بوديم، نمي‌دانستيم كه عباس شهيد شده يا نه😔🤷🏻‍♂، فقط مي‌دانستيم كه عباس براي جلوگيري از پيشروي دشمن به جلو رفته،😓 موقع غروب خورشيد بود🌅كه همه نگران بوديم و مي‌گفتيم عباس الان مياد😢، سياهي شب فرارسيد🌌، همه بي‌قرار بوديم.😰گاهي از مقر بيرون مي‌آمديم، چشم‌انتظار عباس بوديم،😭 از سر شب تا صبح هر صدايي كه مي‌آمد همه بيرون مي‌پريديم كه عباس اومد... 😍عباس اومد... 😔صبح فرارسيد، نيروهايي براي تفحص جلو رفتند، پيكر مطهرش را به عقب آوردند.🖤😞 ديديم خون صورت عباس را خضاب كرده و سرخي‌اش سرزمين حلب را رنگين كرده است.😨😭💔