بسم الله الرحمن الرحیم
چغک❤️
قسمت بیست و پنجم ☘
موضوع: همبستگی😍
قرار نبود کسی وارد استانداری بشود، قرار بود همه پشت نرده های استانداری جمع بشویم، تا آقای خامنه ای سخنرانی کند.🤩
اما ولی چند نفر بدون هماهنگی از دیوار بالا رفتن و درهای نرده استانداری را باز کردند، مردم هم داخل باغ و استانداری شدند برای همین آقای خامنه ای و باقی علما هم با اینکه قرار نبود وارد استانداری بشوند با به وجود آمدن این اتفاق وارد استانداری میشوند من هم پشت سر آقای خامنهای وارد میشوم با اینکه جمعیت خیلی زیادی از مردم داخل باغ استانداری شدهاند. 😅
جا، برای ایستادن هم وجود ندارد😢
باز هم اکثر مردم بیرون از استانداری در خیابان هستند.😅
مردم حتی به درختها و روی دیوارهای استانداری هم نشستند🤭
چند نفر در داخل حیاط استانداری شروع می کنند به شکستن شیشه ها و درهای ساختمان استانداری. 😧
عباس غنیان که کنار حاج آقا خامنه ای ایستاده، با دیدن این صحنه تصمیم می گیرد به پشتبام استانداری برود؛ و چون نردبانی در کار نیست، از اطرافیان و از کسانی که بالای پشت بام رفته اند، میخواهد کمکش کند تا آن هم به پشت بام برود.🤠
چهار پنج نفری کمک میکند و حاجی غنیان به پشت بام ساختمان استانداری میرسانیم. ☺️
حاجی غنیان به پشت بام می رسد با بلندگوی دستی و با لهجه غنی مشهدی میگوید:
_ های برادر! ای مردم! چرا این جور مُکُنین؟ شیشه هارا بَراچی مِشکُنین؟ دِرا واسه جی خِراب مُکُنین؟ اینا بیت المالِ خب، از پول خودتان ساخته شده؛ همی استانداری فردا پس فردا مال خودُ مایه، نِشکِنید ای شیشه هارِ؛ دِرا خِراب نکنین! گل و بوته ها رِ مواظب باشین؛ تو اتاق استانداری نرید😡😡
ادامه دارد.... ✈️
برگرفته از کتاب چغک 😍
مخصوص بهمن ماه 👌