📜 سیزدهم محرم 📜
🔘
#بخش_دوم
••• و کلام سالار شهیدان به وقوع پیوست •••
* که گفته بود:
"بنی اسراییل از طلوع فجر تا ظهور شمس هفتاد پیامبر را کشتند و چنان در بازارهایشان سرگرم داد و ستد شدند که گویی هیچ نکرده اند."
●سنگباران اهریمنان، بر تن و جان اسیران نشست •••
🔺زینب پَر کشید و سیدالساجدین را در بر گرفت و بر آنان شورید🔻
+ گفت:
"به عزای چه کس عید کرده اید؟"
"وامحمدا! این سر حسین توست که به نی کرده از این سو به آن سو می برند."
"این پیراهن دُردانه توست که از پیکرش به غارت برده اند."
"اینان دختران تو هستند که به اسیری گرفته اند."
"یا رسول الله به تو شکایت می کنم."
"به تو شکایت می کنم."
•••در و دیوار خاموش و خَمود شهر، محزون شد و شرمگین،و اهریمنان،دف کوبیدند به شادی هلهله سر دادند•••
🔸و سر سالار شهیدان،از فراز نی همچو خورشید درخشید.سیمای پُر فروغ اش جلوه کرد و باد،موی و محاسن خونین را بازی داد🔸
🔹و سالار شهیدان،بر سر نیزه سخن گفت🔹
* گفت:
💠"أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَبًا."💠
🔰"آیا پنداشتید که اصحاب کهف و رقیم از آیات شگفت ما بوده است؟"🔰
•••دستها ناتوان شد•••
🔺دف زنان واماندند و نگاهها مات ماندند و مردمان در بُهت و حیرت ساکت شدند🔻
•••زید بن ارقم به خود لرزید و فریاد کرد•••
- گفت:
"یابن رسول الله!بخدا قسم لب گشودن تو بر سر نی آیه ای عجیب تر است!"
•••و ناله سر داد•••
🔵و مردمان حیله و نیرنگ، یک به یک گریستند و به آه و سوز،نوحه کردند•••
✔️ ادامه دارد • • •
● ۳۶ روز تا
#اربعین ●
#روایت_کاروان_عشق
#روزشمار_محرم
🕯