*السّلام عليك يا مولاي يا اباعبدالله* *السّلام عليك يا مولاي يا بقية الله* امروز نيز از حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف اذن حضور گرفته و اجازه زيارت باب الحوائجي را مي گيريم كه همه زائران را مورد توجه خاص قرار مي دهد *بأبي أنتَ وَ امّي يا عَليّ‌بن‌الحسين باب‌الحوائج الي‌الله* زائر قرباني شش‌ماهه زائر غنچه پر پر زائر حيدري ديگر زائر همراز پدر زائر قرباني سر جدا زائر مصحف پاره زائر غنچه آل پيغمبر زائر غم‌خوار پدر زائر مجيب «هَل مِن ناصر حسين؟» زائر اربابي كوچك زائر حنجري سپيد زائر مرغي خوش الحان زائر طفلي پر توان زائر مرغ بوستان زائر تشنه تير بلا زائر تشنه شهادت زائر خشك لبي كه هديه آخر حسين است زائر باب‌المراد زائري كه در دست پدر سيراب شد *الهي بَدَمِ المَظْلوُم بَدَمِ المَظْلوُم بَدَمِ المَظْلوُم* زائر كودكي كه به تعبير شيخ مفيد؛ او نيز *اشبه‌النّاس* به پيغمبر است زائر تنها شهيدي كه حسين خود او را دفن كرد زائر تنها شهيدي كه در حيات حسين و در مقابل حسين و در آغوش حسين سرش را جدا كردند زائر شهيدي كه شفاعت گسترده‌اي در قيامت دارد زائر طفل شش‌ماهه‌اي كه در آغوش پدر خنديد و به شهادت رسيد زائر شش‌ماهه‌اي كه نمي‌خواست در عزاي پدر سياه‌پوش شود *شد چو در ميدان بلند از شاه دين* *بانگ هل من ناصر و هل مِن معين* *اصغر آمد در حرم در پيچ و تاب* *چون دل ليلا چو گيسوي رباب* *يعني اي بابا فراموشم مكن* *بعد مرگ خود سيه پوشم مكن* *يعني اكنون نيستي بابا غريب* *بعد من گردي غريب اي غم نصيب* *نيست بابا گر علي اكبرت* *هست در گهواره بر جا اصغرت* *گر ندارم پاي آن كايم تو را* *خود بيا و دستگيري كن مرا* *گر ندارم دست بهر دار و گير* *مي‌نمايم حلق خود آماج تير* ........ *برگرفت آن طفل را با اشك و آه* *وز حرم آمد به سوي رزمگاه* *گفت كي بي‌دادگر قوم عنيد* *كردهاي اصحاب و انصارم شهيد* *نيست بهر من معين و داوري* *نه علمداري نه مير لشگري* *اكبرم از تير و خنجر كشته شد* *قاسمم جسمش به خون آغشته شد* *كس زياران من اي قوم شرير* *نيست باقي غير اين طفل صغير* *اين هم از سوز عطش بنمود غش* *كودكان را كي بود تاب عطش* *آه از آن ساعت كه آن تير از كمان* *كرد بر حلق علي اصغر مكان* *از جفا حلقوم آن طفل صغير* *گشت پر خون جاي آب و جاي شير* *امان از دل رباب* زماني كه پشت خيمه پنهان شده و از دور شاهد اين صحنه است امان از ناله رباب در هنگام مشاهده سر جدا شده كودكش در دستان حسين امان از دل رباب كه در مقابل چشمانش كودكش را با تير از شير جدا كردند امان از دل رباب كه سوز لالايي او در كل كربلا شنيده مي‌شود امان از دل رباب كه گهواره خالي فرزندش را مي‌بيند امان امان از دل رباب كه هم همسرش به شهادت رسيد و هم شش‌ماهه‌اش شهيد شده و هم دخترجانبازش به شهادت مي‌رسد دختر شهيد امان از دل رباب كه آب برايش روضه خواني مي‌كند امان از دل رباب كه در مقابل چشمان پنهان او حسين پسرش را دفن مي‌كند امان از دل رباب كه خود سر جدا شده فرزندش را مي‌بيند امان از دل رباب كه علاوه بر مشاهده سر فرزند، شاهد سر بالاي نيزه حسين است امان از دل رباب كه لباس اسارت را بر تن نموده و در بالاي شتر بي‌جهاز مجلس عزاي فرزندش را برگزار مي‌كند مجلس عزا را شب يازدهم در خيمه سوخته برگزار مي‌كند مجلس عزا را در دروازه كوفه برگزار مي‌كند مجلس عزا را در خرابه شام برگزار مي‌كند مجلس عزا را شايد شب‌هاي جمعه كنار فاطمه در كربلا برگزار مي‌كند امان از دل سوخته رباب امان از دل سوخته مادر شهيدي كه شهيدش با همه شهدا فرق دارد به همراه رباب به حسين سلام مي‌دهيم و عرض مي‌كنيم *صلّي الله عليك يا مولاي يا ابا‌عبدالله*