💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫 تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها امیر المؤمنین علیه السلام به یکی از اصحاب فرمود: - می‌خواهی از وضع خود و فاطمه سلام الله علیها برای تو صحبت کنم؟ فاطمه در خانه من آن قدر آب آورد که آثار مشک بر سینه اش پیدا بود و آن قدر آسیاب کرد که دست هایش پینه بست و چنان در نظافت و پاک کردن خانه و پختن غذا زحمت کشید که لباس هایش کثیف و مندرس شد و او بسیار صدمه دید! به همین خاطر به فاطمه توصیه کردم خوب است محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله و برسی و جریان را بیان نمایی، شاید جهت کمک به تو خادمی بفرستد تا از این همه زحمت خلاص شوی! فاطمه سلام الله علیها این توصیه مرا قبول کرد و نزد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم رفت، اما چون ایشان را مشغول صحبت با اصحاب می‌بیند، بدون آنکه خواسته اش را بگوید، باز می‌گردد. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که متوجه شده بودند فاطمه برای حاجتی آمده و بدون هیچ گونه صحبتی به خانه خود برگشته، فردای آن روز به منزل ما تشریف آوردند، و پس از سلام در کنار ما نشستند و آن گاه فرمودند: - فاطمه جان! دیروز به چه منظور پیش من آمدی؟ فاطمه سلام الله علیها از خجالت نتوانست حاجتش را بگوید. من عرض کردم: - یا رسول الله! آن قدر آب آورده که بند مشک در سینه اش اثر گذاشته و آن قدر آسیاب گردانیده که دست هایش تاول کرده و... لذا گفتم محضر شما برسد شاید خادمی به ایشان مرحمت نمایید تا زحمت هایش کمتر شود. ناگهان اشک در چشمان پیامبر صلی الله علیه و آله حلقه زد و فرمودند: - فاطمه جان! به خدا سوگند! هم اکنون چهار صد نفر فقیر در مسجد هستند که نه غذا دارند و نه لباس! می‌ترسم اگر کنیز داشته باشی اجر و ثواب خدمت در خانه از تو گرفته شود! می‌ترسم علی بن ابی طالب علیه السلام در قیامت از تو مطالبه حق کند! سپس تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها را به آن بانو یاد داد، آن گاه به فاطمه سلام الله علیها گفتم: - برای نیازهای دنیوی نزد رسول خدا سلام الله علیها رفتی، ولی خداوند ثواب آخرت به ما مرحمت فرمود. 💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫