حسـیـن‌ع' شـیـرین شـده بود و صـفـا داده بود به خـانـه. اما هنـوز به سـخـن نیـامـده بود. آن روز، وقـت نماز، خـودش را رسـاند مسجد‌.. ایستاد کنار رسول خدا رو به قبـله. پیامبرص' همیشه از دیـدنِ او حال دیـگری پیدا می‌کردند. حسین‌ع' چشم دوخته بود بـه لـب‌هـای رسـول‌خـدا که صـدای تکـبـیـرِ رسول خدا بلند شد مسجد سـاکـت بود و نگاهِ پـیـامبـرص' به صـورت و لـب‌‌های حسینش‌. دوباره تکبیر گفتند، حسین تنها نگاه کرد. هفتمین تکبیر رسـول‌خـدا بود که حسین برای اولـیـن بار لب گشود و اولیـن کلامـش شـد: الله‌اکبر ! ـ ـ ـ ـ ـ ـ❀ـ ـ ـ ـ ـ ـ هـمیـن هم شـد سنـتی خوب برای راندنِ شیطان؛ هفت تکبیر پیش از شـروعِ نماز. "نمـاز" مجـاهـدت اسـت و مـحـراب نماز، محلِ محاربـه با شیـطان و نـفـس. و راهِ حسین، راهی برای سعادت . . قیـام برایِ خدا، جهـاد با دشمـنِ خدا، شـکسـتـن بتِ ظالمین و مستکبرین. و آخریـن نـفـس در دنیا . . شهادت‌گونـه . . همـه‌ی دار و ندار را بدهی، حتی علی‌اکبر ! - از کتابِ امیرِ من - نرجس شکوریان فرد