| | 📎 انگار هنوز ته‌دلش مطمئن‌نبود مکثی‌کرد و گفت: «این‌بار رو هم خدا بخیر کنه» چندتا فرم رو گرفت سمت محمد و گفت: «وقتی پرشون کردی، عکس و کپی‌شناسنامه هم بیار» محمد با ذوق چشمی گفت و برگه‌ها را دو دستی گرفت. هنگام بیرون‌آمدن، رو کردم به جوان و گفتم: «برادر! اگه این‌بچه به درد دین بخوره از خدامونه باعث سربلندی ماست اگه نخورد هم حتی سیاهی لشکر باشه ما راضیم، دور امام نباید خلوت باشه» 🔺 هـیـئـت انـــصـارالــزّهـــرا(س) @darrud_ansar_zahra