✏️«بسمالله»
اول به خودم گفتم این همه آدم دارد میجنگد،
تو که کاری نمیکنی و فقط در یک گوشه ایستادهای!
اینکه گناهی ندارد...
امّا وجدانم قانع نشد،
دوباره به خود گفتم تو باعث شدی کار به اینجا کشیده شود،
و قطعا جهنمی شدی.
آب که از سر گذشت، چه یک وجب، چه صد وجب!
باز وجدانم قانع نشد،
بعد گفتم بگذار امروز تمام شود،
فردا حتما توبه میکنم و خدا هم بخشنده است،
اصلا خدا انقدر سختگیر نیست که بخواهد این همه آدم را جهنم ببرد!
باز وجدانم ول کن نبود،
بعد گفتم با این کاری که تو کردی،
چطور رویت میشود جلو بروی؟!
او تو را نمیپذیرد...
وجدانم گفت، او حسین است؛ برو...
.
.
.
بند پوتینها را باز کردم!
اگر میخواهی به «قافله عشق» برسی؛
باید بهانهها را کنار بزنی!
💬حرّ بن یزید ریاحی
✍️
#محمدجوادمحمودی
@negashteh |
نگاشته