۱۱۰ دلنوشته برای پیامبر: گفتن که برایت بنویسم ، دلنوشته ای برای مهربان ترین مهربان ها ... با خودم گفتم مهربانی که هنر من است ، میدانم و میتوانم آنچه مهربانی هست را چگونه نقش بندی کنم و به سخن بیاورم . به اتاقم برگشتم و برگه ای برداشتم و قلمی به دست گرفتم و نفسی عمیق آماده نوشتن شدم .. همین که قلم را به سفیدی کاغذ چسباندم انگار همه چیز به یکباره سخت شد‌‌. انگار زمین و زمان حاضر به سکوت مطلق شده بودند. حتی گوش هایم صدایی جز سکوت را نمی شنید. من همچنان سیاهی قلمم را بر سفیدی برگه ای که منتظر جملاتی از مهربانی بود ، میکوبیدم. تازه فهمیدم مهربانی هنر من نیست ، مهربانی نقش بندی از فهمیدن های من ندارد . من خالی از تهی بودم که انگار تو را نشناخته بودم. ای سرآغاز خوبی ها... ای منجی دل های گره بسته .. ای دمیده شده از روح خدا ... جملات به احترامت تعظیم میکنند و از خواندن اوصافت کم میآورند . گفتن از تو همان عدد n است . همان سه نقطه در پایان کلمات ادامه دار . همان پیامبر مهربانی ها ، همان محمد ، صلی الله علیه و آله و سلم است . [ص]_را_دوست_دارم @darseakhlaghebozorgan 💐 👌❤️👆