گزارشگری از کربلا: ساعاتی از هنگامه ظهر که تعداد زیادی از یاران امام درحال جنگ یا دفاع به شهادت رسیدند، میگذرد. تعداد یاران به پایان رسید و عاشقانه رزمیدند. همگی غرق خون و پاره پاره بر روی دستان امام، از صف جنگ یا میانه‌ی کارزار، به خیمه جلویی سپاه منتقل شدند. و بعد از آنها بنی هاشم اقدام به جهاد نمودند. پیشاپیش همه، فززند بزرگ امام به میدان شتافت. و دو مرحله به رزم آتشینی پرداخت. در سراسر رزم او چشمان مبارک امام چون ابر بهار میبارید و میخواند: ان الله اصطفی آدم و نوح وآل ابراهیم و آل عمران علی العالمین. یا قوم، هولاءِ قد برز علیهم غلام، اَشبهُ الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسول الله... و سرانجام این فرزند رشید و غیور، به شهادت رسید و بر روی دستان جوانان دیگر بنی هاشم به خیمه منتقل شد. و پس از او دیگر جوانان به سختی و با التماس از امام کسب اجازه‌ی میدان نموده و با رزمی جانانه به شهادت رسیدند. از جمله‌ی آنان فرزند امام حسن بود که با طلوع ماهِ رویش در میدان، همهمه بین جمع افتاد که گویا خروج حسن را از سپاه حسین میبینند. پس از عروج خونین بنی هاشم، از داخل خیام بانوان ناله کودکان که تا آن هنگام به سختی خویشتنداری میکردند، برای آب بلند شده بود. و علمدار لشکر از طرف امام مسولیت آب آوری را بعهده گرفت. علمدار، علم به دست راهی علقمه شد تا ساقی شود. اما به انجام آن موفق نشد و همانجا به شهادت رسید. امام رو به دشمن کرد و با صبر و عطوفتی که فقط از دل یک کهکشانِ صبر بر می آید باز به انذار و هدایت لشکر یزید پرداخت. اما آنها با تیر و هلهلهه و توهین پاسخش را میدادند. با مشاهده این صحنه، امام آماده رزم شد و همزمان صدای گریه یک کودک از داخل خیمه بانوان برخاست. کمی صبر کنید از شدت گرمای هوا و تشنگی نفسم بالا نمی آید گزارش ادامه دارد