فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃 🌸🍃حکیمی بزرگ و اندیشمند، مرد فقیر خوش سیمایی را دید که بر روی سنگی حک می‌کند: «»؛ چهره آن مرد که صورتی نورانی داشت در ذهن و خاطر حکیم ماند. ✨چند سال بعد حکیم، مرد ثروتمندی را دید که عده‌ای برای او مشغول کار هستند و خود، به سنگی تکیه داده که روی آن نوشته بود این نیز بگذرد؛ ناگهان به ذهنش آمد که این مرد همان مرد فقیر است؛ جویای احوال شد و فهمید که به خاطر پایداری و صدق در حرفه خود، کار او‌ رونق گرفته و شده و عده بسیاری در کنار او به کار مشغول شده‌اند. از مرد خداحافظی کرد و رفت 💫چند سال بعد به همانجا بازگشت اما هیچکس آنجا نبود؛ از دور سنگ زیبا خودنمایی می‌کرد که روی آن نوشته شده بود: «». از اهالی آنجا جویای احوال آن مرد شد و فهمید که او پس از عمری خیر رسانی برای اهالی شهر بر اثر درگذشته است. 🍃حکیم ناراحت شد و به همراهان خود گفت، این مرد بود که در عمل نشان داد که انسان مسافر است، خوشا به حال کسی که در این دنیا همانند یک مسافر زندگی کند. هم موسم بهــار طرب خیـز بگــذرد هم فصــل ناملایم پاییــز بگــــذرد گر نا ملایمی به تــو کـرد از قضــا خود را مساز رنجه که . 🌸🍃 @dastan69zendegi