خاطره ای از شهید مطهری از خواب استادش حاج میرزا علی آقا شیرازی
ایشان یک روز ضمن درس در حالی که دانه های اشکشان بر روی محاسن سفیدشان می چکید این خواب را نقل کردند و فرمودند: درخواب دیدم مرگم فرا رسیده است; مردن را همان طوری که برای ما توصیف شده است درخواب یافتم; خویشتن را جدا از بدنم می دیدم، و ملاحظه که بدن مرا به قبرستان برای دفن حمل می کنند مرا به گورستان بردند و دفن کردند و رفتند من تنها ماندم و نگران که چه بر سر من خواهد آمد؟! ناگاه سگی سفید را دیدم که وارد قبر شدو در همان حال حس کردم که این سگ، تندخویی من است که تجسم یافته و به سراغ من آمده است. مضطرب شدم در اضطراب بودم که حضرت سید الشهداء (علیه السلام) تشریف آوردند و به من فرمودند: غصه نخور، من آن را از تو جدا می کنم.
@DasTanaK_ir | داناب 👈