#داستانک
✅کفش دزد و بهلول
گویند روزی بهلول با کفش نویی وارد مسجد شد تا نماز بخواند. وی شخصی را دید که دایم به کفشهای او می نگریست! بهلول فهمید که به کفشهایش طمع کرده است پس به ناچار با کفش به نماز ایستاد.
شخص که چنین دید گفت با کفش نماز نباشد.
بهلول گفت اگر نماز نباشد کفش باشد.
📚داستانک های مذهبی 🌹👇👇😱
http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312