*از امروز می دونم که...*
چون خدا و لم یکن له کفوا احد است؛ دیگر هیچ موجودی از سنخ او نیست. پس حضرات معصومین نه در عرض او هستند و نه در طول او می شوند صورت مرآتی او. می شوند مظهر او.... وقتی در آینه نگاه می کنم آنچه در من هست در صورت مرآتی من هم هست؟؟بله، هست. اگر نباشد که صورت مرآتی من نیست. آنچه که در ظاهر من است؛ آینه، عیناً نشان میدهد. فرقش این است که آنچه در من هست بالذّات است وگرنه که آیینه از خود اثری ندارد. پس وقتی می گوییم حضرت رسول اکرم صورت مرآتی حق است و مظهر اوست یعنی هرچه آنجاست اینجا هم هست ولی او بالذّات است و این بالغیر.. راستی یه نکته عالی! اصلا مگر صورت مرآتی خودیتی دارد؟ اگر من جلوی آیینه دستم را بالا ببرم در آینه هم دست بالا میرود. این عمل عمل من است یا عمل آینه؟؟ معلوم است عمل من است. آینه فقط نشان می دهد!! او از خودش، چیزی ندارد. این آیه یادم میفته که *ما یَنطقُ عن الهوی ان هو الّا وحی یوحی* پیامبر که از خودش حرفی نمی زند، حرف خدا را می زند. پیامبر غیر قرآن هم اگر حرفی می زند، حرف خداست. کاری را انجام می دهد، کار اوست. او مظهر خداست... این میشود فناء افعالی و او می شود عبد مخلَص.
#کشفیاتم_از_اذان
@hobbenamaz