وقتی مأموران ساواک،
حسین علمالهدی را دستگیر و
در بند نوجوانان زندانی کردند، او هنگام ملاقات با خانوادهاش تنها یک درخواست داشت
هنگامی که حسین پس از مدتی موفق به دیدن خانوادهاش شد، در پاسخ به اینکه چه چیزی لازم داری که برایت بیاوریم، تنها گفت:
«فقط یک جلد قرآن برایم بیاورید.»