شاید خیلی ها خوندن این متن براشون تاثیر گذار نباشه و نتونن درکش کنن ولی من مینویسم ، مینویسم شاید یکم از درد این روزام کم کنه..
این روزا خیلی ناراحتم انگار غم همه دنیا رو جمع کردن دادن به من! حوصله هیچ کاری و هیچ کسو ندارم
خودم اینجام دلم یه جا دیگه..
یه جای خیلی دور
کیلومتر ها دور تر از اینجایی که هستم
یه جایی وسط بازار ...
یه جایی وسط شلوغی ها...
جایی بین کوچه های تنگ و تاریک..
حرم حضرت رقیه روضه مجسمه !
راست میگه شاعر..
تنها حرمی که روضه خون نمیخواد حرم خانم سه سالس!
اخه باید از وسط بازار بری..
باید کلی کوچه پس کوچه های تنگ و باریک رو رد کنی..
از تاریکی کوچه ها که رد شدی! میرسی به نور حرمش..
به گنبد سفیدش که همرنگ موهاشه..
میری داخل پرده رو که کنار میزنی میتونی حیاط کوچولوشو ببینی..
حیاطی که همیشه صدای دوییدن و خندیدن و بازی کردن بچه ها ازش به گوش میرسه ..
حرم حضرت رقیه تنها حرمیه که همیشه بچه ها تو حیاطش دارن بازی میکنن
حرم حضرت رقیه تنها حرمیه که هیچکس حق نداره بچه هارو دعوا کنه
بهشون بگه هیس، بشین، شلوغ نکن ، ندو!!
اخه میدونی اونجا حرم یه دختر کوچولوعه که نزاشتن بازی کنه
همش دعواش کردن گفتن هیس، ساکت، بشین...
واسه همین تو حرمش همیشه بچه ها دارن بازی میکنن و کسی حق نداره چیزی بهشون بگه...
حرم حضرت رقیه مثل خودش کوچولوعه ..
یه حیاط کوچولو..
یه مصلا کوچولو..
یه ضریح دخترونه کوچولو..
یه گنبد سفید کوچولو..
اما این روزا دیگه نه نوری وسط بازار هست
نه صدای خنده و بازی بچه ها تو حیاط حرمش ...
اخه حرمو خالی کردن ..
چراغاشو خاموش کردن ..
حضرت رقیه دوباره تنها شده!..
دوباره تو تاریکی سرشو گذاشته رو پای عمه زینب هی میگه عمه من از تاریکی میترسم...
دوباره حرومی ها دور حرمو گرفتن
دوباره حضرت رقیه بدون محرم مونده...
خانم تکرار این روزا برات خیلی سخته نه؟!
برای مایی که ازت دور افتادیم هم سخته
خیلی سخت ...
انقدری که صبح و شبمون رو به امید باز شدن دوباره حرمت سر میکنیم
خانم نترسیا دوباره بچه شیعه ها میان
همون جوری که یه بار هزاران شهید دادیم برای اینکه یه کاشی از حرمت کم نشه این بارم هممون رگ کردن میزاریم برای اینکه خط رو حرمت نیوفته !
دوباره میاد اون روزی که روضه خون روضه میخونه
گریه کن گریه میکنه
بچه ها بازی میکنن و چراغای حرمت کل بازارو روشن میکنه ...
ما به همین امید زنده ایم !
به امید روزی که دوباره حرم قشنگتو ببینیم ...
یا رقیه(س)
#دلنوشتهیکآدمدلتنگ