ساقي مي نابم ده ديوانه و مستم كن ديوانه ديوانه زنجير به دستم كن هر دم بده پيمانه با ساغر جانانه بي خود زخودم بنما بي هيچ زهستم كن جان را چه كنــم ديگر جانانه به بر دارم زن شعله به اين جان و بي پاي و بستم كن انداز تو جانم را اندر خم مي ســاقي هفت غسل بده آن راپاك ازهمه پستم كن دنيا و مافيها ديگر به چه كار آيد زنجير عبوديت بر گردن و دستم كن با خنجر پولادين بر گير ز من ديـده آزاد كن اين دل را دلدار پرستم كن بر درگه معشوقم مشتاق وصالم من انگشتري عقدش جانا تو به دستم كن آموز به من ساقي تو رسم وفـاداري يادآوري عهدم از روز الستم كن پيمان الست حق يا عقد عبـوديت فخر است براي من، مانع زشكستم كن محمد رجب زاده (راجی ) نوكر نوشت: حـسین جــان وقت آن است ڪه مَذبوح منایت بشوم عید قربان شده بگذار فدایت بشوم اگـرم لایـق قـربانـیِ عشقـت نـشـدم ڪاش قربانیِ آن صحن و سرایت بشوم صلي الله عليڪ يا اباعبدالله الحسین عید قربان جشن رهایی از اسارت نفس و شکوفایی ایمان و یقین و عید بندگی، بر همه‌ی مسلمانان مبارک باد دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist