┈••✾•🔅
#علیاززبانعلی /قسمت ۳۵۷ 🔅•✾••┈
✅ آمادگی مردم برای جنگ با معاویه
❇️ به سراغ دشمن میروم حتی اگر ده نفر همراه من باقی مانده باشد
🔸خطبه تهدیدآمیزی برای مردم کوفه ایراد کردم که موثر افتاد و آنها را آماده عزیمت به میدان جنگ کرد. بزرگان کوفه را دعوت کردم و از شیعیان معتمدم نیز خواستم حضور داشته باشند. در جمع آنان سخنرانی کردم:
🔸ستایش برای خداست و شهادت میدهم که خدایی جز الله وجود ندارد و محمد عبد و فرستاده اوست.
🔸اما بعد، ای مردم، شما بودید که مرا به پذیرش خلافت دعوت کردید و من آن را پذیرفتم. پس برای زمامداری، با من بیعت کردید؛ ولی من خواهان آن نبودم.
🔸پس از بیعت، گروههایی از مخالفان به سوی من حملهور شدند که خداوند ما را برای مقابله با آنان یاری کرد، چهرههایشان را بر خاک مالید، ریشههایشان را قطع کرد و حوادث دردناکی برای آنان رقم زد!
تنها یک گروه باقی ماندهاند که در اسلام بدعتها و انحرافها پدید آوردهاند، بر طبق هواوهوس رفتار میکنند، بدون در نظر گرفتن حق، حکم صادر میکنند و برای ادعایشان، هیچ شایستگی ندارند. هرگاه رهبرانشان دستور قدمبرداشتن دهند، آنان قدم برمیدارند و اگر دستور بازگشت دهند، بلافاصله برمیگردند و از خود، اندیشه و اختیاری ندارند! آنگونه که باطل را میشناسند، توان شناخت حق را ندارند و آنگونه که حق را زیر پا میگذارند، توان ابطال باطل را ندارند!
🔸 واقعاً من از سخن گفتن با شما و توبیخکردن شما خسته شدهام. با صراحت به من بگویید: تصمیم شما چیست و میخواهید چه کنید؟ اگر همراه من به جنگ با دشمن میآیید که این همان مطلوب و محبوب من است و اگر نمیخواهید با من همراهی کنید، به روشنی بگویید تا من تصمیم خود را بگیرم.
🔸به خدا سوگند، اگر همگی به همراه من برای جنگ با دشمن حرکت نکنید و با دشمن نبرد نکنید، تا خداوند که بهترین حکمکنندگان است بین ما و آنان داوری کند، حتماً شما را نفرین خواهم کرد و از خداوند برای شما از آن خواهم خواست! پس از آن به سراغ دشمن شما حرکت خواهم کرد؛ حتی اگر ده نفر همراه من باقی مانده باشد!
🔸آیا اراذل و اوباش شام و اعراب آن دیار برای یاری گمراهان و اتفاق نظر در راه باطل، قویتر و پایدارتر از شما هستند که بر طریق هدایت هستید و راهتان حق است؟! شما را چه شده است؟ درمان دردهای شما چیست؟! اهل شام نیز از این نظر همانند شما هستند که اگر کشته شوند، تا ابد امید بازگشت به زندگی ندارند!
🔸سعیدبنقیس همدانی برخاست و گفت: ای امیرالمومنین، فرمان خویش را به ما ابلاغ فرما. به خدا سوگند، اگر همه قبیله ما در این راه کشته شود، هراسی نداریم و اگر همه داراییهای ما در راه طاعت و یاری تو نابود شود، ناراحت نخواهیم شد.
🔸زیادبنخصفه نیز بلند شد و گفت: ای امیرالمومنین، به خدا سوگند، تو شایستهترین و برحقترین کسی هستی که ما در طاعت او پایداری میکنیم، و بهترین خیرخواه تو هستیم، آیا بعد از تو کسی همانند تو هست که ما طاعت خویش را برای او ذخیره کرده باشیم؟ به هر آنچه میپسندی فرمان بده، تا طاعت مرا آزموده باشی.
🔸حجربنعدی با چهارهزار تن از شیعیان، با من بیعت کرده و وفاداری خود تا پای مرگ را اعلام کردند. رؤسای قبایل نیز هر یک بین هزار تا دوهزار نیرو بسیج کردند.
🔸زیادبنخصفه گفت: ای امیر المومنین، تا حد ممکن، نیرو جمعآوری کردهام و در اطراف من گرد آمدهاند. اجازه بده با افراد نیرومند خود حرکت کنم و در ساحل فرات به سوی شام بروم و برخی سرزمینهای شام را هدف تاخت و تاز قرار دهم. این کار موجب تهدید و ایجاد رعب و وحشت در دل آنان میشود. سپس در اسرع وقت باز میگردم و به همراه لشکریانی که آماده عزیمت به جنگ شدهاند، به سوی دشمن روانه میشوم.
🔸به وی گفتم: در سایه برکات الهی حرکت کن. مبادا به کسی ستم کنی! فقط با کسی که قصد جنگ با تو دارد، نبرد کن و به مردم عادی اصلاً متعرض مشو!
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist