خواب بودم، در میانِ خواب دستم را گرفت
وقت غفلت "حضرت توّاب" دستم را گرفت
قبلِ توبه کردنم دل را به سوی خود کشید
من نگفتم که مرا دریاب، دستم را گرفت
سر به زیر و دلشکسته، از همه رانده شدم
دید تنهایم خودش بیتاب دستم را گرفت
روز، نه، میخواست شرمنده نباشم پیش خلق
صبر کرد و در شبِ مهتاب دستم را گرفت
معصیت کردم، قسـاوت در دلـم آمد ولی
اشک، این سرمایهی نایاب دستم را گرفت
وقتِ معصیت عبایش را به دورِ من گرفت
آبرویم را خرید ارباب، دستم را گرفت
گفتنِ یک بار ذکـر دلـربای یاحـسین
بیشتر از سجده ی در محراب دستم را گرفت
تشنه بودم، با لب تشنه به سویم آمد و...
قبل از آنی که بگویم آب، دستم را گرفت
روضهخوان بالای منبر از سر بر نیزه خواند
روضهی خورشید عالمتاب دستم را گرفت
نوكر نوشت:
حــســین جـان
با یاحسین بغض عطش در گلوی ماست
این اشکهای سر زده آب وضوی ماست
وقت زیارت است«سلام علی الحسین»
با هر سلام صبح «حرم»روبروی ماست
صلي الله عليک يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين
دفاع همچنان باقیست
Eitaa.ir/Defa_baghist