👆این خاطره از شــهید عزالدین نوجوان هفده ســاله لبنانی اســت که در راه دفاع از حرم عمه سادات به شهادت رسید. ا🍃🌸شهید به مادرش میگوید، با توجه به خوابی که دیده‌ام این آخرین ناهاری است که باهم میخوریم!! مادر با ناراحتی اجازه تعریف خواب را نمیدهد. اما او برای دوستانش اینگونه تعریف کرد: دو شــب است که خواب میبینم روی سینه ام نشسته اند تا سرم را از تنم جدا کنند! من فریاد میزنم و آن وقت است که (ع)می آید و میگوید: ... عزیز من! ســرِ تو را خواهند برید. همانطور که بر سر من در واقعه کربلا گذشت. اما دردی حس نخواهی کرد، فرشتگان از هر طرف تو را در بر خواهند گرفت!! 🍃🌸امــا چند روز بعــد از این ماجرا درگیری شــدیدی بین نیروهــای داعش و رزمندگان مقاومت در اطراف حرم شریف حضرت زینب(س)رخ می دهد. ذوالفقار حسن عزالدین« همين رزمنده ۱۷ ساله حزب الله كه از اهالی منطقه صور لبنان بود در این درگیری به شــدت زخمی و بیهوش شــده و به اســارت تکفیریها در می آید. تروریست تکفیری پس از مدتی، سر از بدن این مجاهد راه خدا جدا کردند .