خاطره ای خوش از برخورد پروفسور سمیعی با یک جانباز
آقارضا جانباز جبهه وجنگ بود. آنقدراززمان جنگ زخم بربدن داشت که توان انجام کارهای شخصی رانداشت.
وی همسری داشت که همه زندگی را اداره و تمام قد در خدمت رضا بود. همسررضادچارتومور بدخیم مغزی شده بود و خوراک رضا اشک ریختن در تنهایی بود.
دکترهای ایران بعدازmriوسی تی اسکن ازمریم همسررضاقطع امیدکرده بودند وهیج پزشکی حاضربه جراحی مریم نبود. مریم ذره ذره آب میشدواین رضابودکه روزی صدبارازغصه مریم میمرد وزنده .
پزشک بیمارستان وقتی اشکهای رضارادیددلش سوخت وازطریق فردی پرونده پزشکی وشرح حال مریم رابرای سمیرا دخترپروفسورسمیعی ایمیل کرد ودرشرح حال مریم اینگونه نوشت: مریم، همه امیدرضاست ورضاازجانبازان جبهه وجنگ است. بعدازچندروزجواب ایمیل آقای دکتر اینگونه آمد: جناب آقای دکتر! غده داخل سرمریم بدخیم است وبنده بیست ودوم ماه آینده برای جراحی ایشان به ایران خواهم آمد.
پزشکان و پرستاران این ایمیل را سرکاری میدانستند و میگفتند پرفسورسمیعی همیشه دراروپاست و آنقدر آدم مذهبی و مقیدی نیست و به شوخی به رضاگفتند:پروفسورسمیعی کجاواینجاکجا ویاحتی اگر بیایدکه احتمالش صفراست خرج عمل مریم راچه کسی خواهددادامارضاامیدش به خداوائمه اطهاربود .
بیست ودوم ماه نزدیک ظهربودکه درکمال تعجب پروفسورسمیعی همراه باپسرش پروفسورامیرسمیعی باکیفی ساده دردست واردبیمارستان شداوازهانوفرآلمان آمده بود وپس ازعرض سلام قبل ازاینکه قهوه بنوشدگفت مریم کجاست؟دکترگفت: مریم دربیمارستان درفلان بخش بستری است پروفسورگفت سریعااطاق عمل راآماده کنیدومریم رابه اطاق عمل ببریدسریعااطاق عمل آماده ومریم منتقل شد .
ازطریق تماس به رضاخبردادندپروفسوربرای عمل آمده است امارضاگفت اصلاطاقت ندارم وبه بیمارستان نمی آیم وقتی پروفسوربه دراطاق عمل آمدگفت پس رضاکجاست؟ دکترگفت رضانیامده پروفسورگفت :تارضانیایدبه هیچ وجه دست به تیغ نمیبرم ومریم راعمل نمیکنم رضامجبوربه آمدن شد عده ای میگفتنددکترسمیعی میخواهددرموردخرج عمل بارضاصحبت کندوعده ای میگفتندمیخواهدازاورضایت قبل ازعمل بگیرد رضاوقتی واردبیمارستان شد پروفسورسمیعی جلوآمدودرحالی که رضاروی ویلچرنشسته بودشروع به بوسیدن دست وپای رضاکردوفقط یک جمله گفت:کاری که شماوامثال شماکرده ایدازکارمن وامثال من خیلی بارزشتراست .
پروفسوروارداطاق عمل شد ومریم راشخصاعمل کردوبدون دریافت هیچ هزینه ای بیمارستان راترک کرد
پروفسورسمیعی درجواب خبرنگاری که درمقابل بیمارستان ازاوپرسیدهدف شماازاین کارچه بودگفت:
خواستم به مردم ایران بفهمانم درمقابل مقام جانباز پروفسورسمیعی هم عددی نیست وخوشحالم که گوشه ای ازدریای زحمات این جانبازراجبران کردم.
دلدادگی💙