مردی را دیدم مردی را دیدم که توان ایستادن نداشت و روی نگاه کردن به خانواده اش... مردی را دیدم که سالهای سال دنبال لقمه ای نان حلال دویده بود و عرق ریخته بود.مردی که نانش را به نجاست حرام نیالوده بود ولی سرانجامش شده بود یک واژه: شرمندگی. مردی را دیدم که مازاد بر حقوقش عمر و توانش را صرف کرده بود تا برکت پیدا کند روزیش ولی به تی پائی اخراج شده بود تا دیگر نگوید نان حلال را عشق است. مردی را دیدم که ثمره ی سلامت نفس و کارش و به قولی وجدانش صدها میلیون سود بود برای حاجی مومن نما اما آخر دزد نامیده شده بود. مردی را دیدم ...مردی را دیدم که دیگر مرد نبود سایه و شبحی بود سرشار از شکست و بغض و شرم ... سایه زیر بار زندگی له شده بود ولی دستش به حرام و کجی نمی رفت و به جرم پیری و سادگی و البسه ی کهنه پوشیدن باید می مرد زیر نگاه پر از ناگفته های فرزندان... سایه لبریز حرف بود ولی لال شده بود و گریزان از جماعتی که سلامش را هم عار داشتند پاسخ دهند. جماعت به خدای احد و واحد سوگند که تقاص دارد این آلزایمر معرفت و انسانیت.جرم این مردها که این روزها رو به فزونیست چیست؟؟آنها حق زندگی ندارند ؟؟ گره نزنیم همه چیز را به سیاست و جناحها.گور پدر چپ و راست هم کرده ولی سهم ما کجای این داستان پر غصه است؟؟؟ من و توئی که دنبال دختر بزک کرده و با عرض پوزش به قول امروزیها خوشجل برای محل کار خود هستیم و نگاه دردناک این مردها را نمی فهمیم. من و توئی که حتی برای مشاغل مردانه دنبال استفاده از بانوانیم آن هم تنها برای استفاده ی ابزاری. من و توئی که لایک می کنیم نوشته های مدرن و قشنگ را که موضوعشان انسانیت و معرفت است ولی هنگام امتحان مردانگی صفر هم به سرمان زیاد است. مردی را دیدم که زندگیش فروپاشید و فراموش شد و ما از قصه اش سوژه ای ساختیم که درس انسانیت بدهیم؟؟!! به خود بیائیم از عرش تا فرش چشم به هم زدنی بیش نیست. مردی را دیدم که قصه ی مردانگی را باور نداشت شاید روزی من و تو هم مثل او شدیم... مردی را دوباره بازخوانی کنیم... 📝نوکر شرمسار سیدالشهدا 🔴🔴اختصاصی کانال دلدادگی💙 https://eitaa.com/deldadegi https://sapp.ir/deldadegi دلدادگی💙