گوش کن به قدمهایش ،کم کم پاییز و ماه مهر با چمدانی پر از خاطرات شیرین کودکی می آید...
ماه دوستیهای تازه ،شوق آشنایی ،روزهای قهر و آشتی ،دیدن و شنیدن و تجربه کردن...
کودک خیالم را به پرواز در میآورم ...
میروم کلاس اول الف
همان جایی که دست در دست هم سرود ایران زیبا را با صدای بلند میخواندیم ،
دلم تنگ شده است برای گچ و تخته سیاه و نوشتن و دستهای گچی ...
کاش هنوز همان کودکِ روزهای دبستان بودم...
من هنوز نیمم را پشت نیمکتهای چوبی دبستان جا گذاشته ام ...
.