دلمون تنگه.
تو بیا.
مگه نگفتی سر میزنی؟
تابستون کش میاد تا میتونه.
خیلی تنگه.
با اینکه حتا پاییزم نیست.
من دیوونهم؛ درست! اما من نکردم. نفهمیدم چی شد بهخدا.
خیلی فکر میکنیم مگه ما چیکار کردیم که میگن دیوونهس.
قیافهمون شبیه پدرزن ونگوک شده: دستان زیر چانه، با کلاه، نگاه غمآلود. بیا گلخونه کن، ایام سرده وسط اینهمه تابستون قلبالاسد.
یادمون رفته دیگه اون هایوُهوی و نعره مستانهمون.
چندوقتیه دیگه کسی دندونامون رو ندیده.
قدیما بیش از این اندیشۀ عشاق میکردی.
چندوقتیه خسیس شدی.
یههو شدی.
رفتی دیگه سر نزدی.
انگار یادت ما رو رفته باشه.
ما اما هنوزم از یادت کم نکردیم. نباش
خسیس، تو بیا.
من دیوونهم؛ درست. ولی مگه تواَم دیوونه نبودی؟ مگه همیشه سر نمیزدی؟
ما هنوزم خیالمون جمعه، آخه قرارمون همینه.
میزنه بارونا عاقبت. نگرانی اینهمه نیمروزِ تفته میگذره. امید داریم.
گیریم ته دلمون گاهی یهذره هول میکنیم: نکنه بهعمرمون قد نده. هی میخوایم بگیم: بابا نکن هدر، تو بیا. آخرش که میای، حتی روزی که ما دیگه نباشیم. خب حالا زودتر بیا.
نگا، بهخدا شاید دیگه هرگز چیزی نسرودیما. دیروقتیه نشستیم منتظر اومدنت. بیم است کو یههو دیگه برنخیزد از رخوت بدن. بیا او را صدا بزن.
واسه ما زشته اینهمه لابهالتماس.
جلو دیوونهها کلی پُز دادیم.
گفتیم میای. زمین نمیندازیمون. دیروقتیه موندیم رو زمین. کجا پیدات کنیم؟
یهبارم تو بیا، بیکه ما بگردیم. جان ما ممکنه درفزاید، اما از حسن شما کم نمیشه.
باشه، بگو من دیوونهم. اصن کی خواست عادی باشه؟ هیچوقت. حیفه آخه اینهمه دور. کی گفته دور؟
تنگه دلمون.
تو بیا.
چشممون چند وقتیه به دره؛ اگه بدونی.
|
#رادیو_چهرازی |
@deli_ism ♥