دوباره زنده شدن، بيمِ جان نمی‌خواهد! دُودِل نباش، جنون، امتحان نمی‌خواهد! نترس! دستِ خودت را به‌سوی چشمه ببر که عمقِ بخشش او، ريسمان نمی‌خواهد! نبند "روسری"‌ات را به وقتِ بوسه زدن تنی به آب زدن "بادبان" نمی‌خواهد! نبند روسریِ «آبیِ» خودت را! نه! زمينه‌ی تنِ تو «آسمان» نمی‌خواهد! به من ببخش تنت را و «چشمِ» خويش ببند نبردِ يکطرفه «ديده‌بان» نمی‌خواهد! کمی زمان بده تا سیر صورتت بکنم ولی نه! درکِ تصور زمان نمی‌خواهد! اگر که دستِ لطيفِ تو را برَنجاند خمير کن! تنِ من استخوان نمی‌خواهد! کدام مدعی «خانه‌خواه» و «خودخواه» است که سيلِ عشقِ تو را «بی‌امان» نمی‌خواهد؟! برای مست شدن، ديدنِ لبت کافی‌ست شرابِ جامدِ تو استکان نمی‌خواهد!! | | @deli_ism