بخشي از مرد بودن! مردها خيلي عجيبن، خيلی در رابطه با عشقشون با همديگه حرفی نميزنن... انگار سختشونه، با رفيق پسرشون در رابطه با كسي كه دوستش دارن حرف بزنن، كه مثلا نكنه يهو بغض كنن، يهو فك كنن چرا دارن همه چی و ميگن، يهو مجبور شن بخاطر اينكه خيلی هم غمزده به نظر نيان يه خنده الكی و چهارتا فحش پايين تنه وسط دردودلاشون بدن، بعدم تا صبح به خودشون غر بزنن كه اصلا كاشكی نمی گفتم! دخترا يجور ديگن، اصلا قرار ميذارن تا در مورد ِ اوني كه دوست دارن با رفيقشون حرف بزنن، خيلي چيزا تو احساسات برای پسرها سخته، اونا اشكهاشون رو مخفی می كنن، يه جاهايی الكی لات ميشن، يه جاهايی غيرتی ميشن كه معلوم شه مردن، يه جاهايی به روی خودشون نميارن كه تنهان، ادای الكی خوشارو در ميارن... پسر ها سختن... اگر روزی رفيق پسرتان به شما زنگ زد تا درد و دل كند، آب دستتان بود زمين بگذاريد، شايد اولين و آخرين بار باشد، كه دل را به دريا زده. كتاب های كمتری از مردهايی كه خيلی عاشق بودن نوشته شده! چون نويسنده های مردی كه عشقشون رو چاپ كنن كمه... | | @deli_ism