عاشقش هستم ولی انکار وحاشا میکند دلبرم هر لحظه غم را در دلم جا میکند بیگمان گم میکند آسان مرا درقلب خویش مثلِ آن کاری که با یک قطره دریا میکند رفتنی با هر بهانه می رود از دست تو ماندنی امّا خودش ، راهی مهیّا میکند وعده‌ی دیدار ما پیوسته فردا بوده است چون رسد فردا حَوالت را به فردا میکند داروی هردردِ بی‌درمان لب نوشین اوست جای من ، لب را به یک آیینه اهدا میکند شاکی ام از او ولی ، ازحق نباید بگذریم عطرگیسویش خدا‌را مست‌وشیدا میکند شال سبزش را که بر سرمینشاند ماهِ من از نگاه دین فروشان، فتنه برپا میکند باعث زیباییِ هر منظری می گردد او از دلِ هر سنگ خارا، گل شکوفا میکند سوی دلبر می روم در ساعتِ دلدادگی عاشقش هستم ولی انکار و حاشا میکند | | @deli_ism