امشب قلم به دستم و تصویر میکشم تصویر یک سه ساله ولی پیر می کشم تصویر جای زخم به دستان کوچکش اثاری از کبودی زنجیر میکشم در یک خرابه می کشم و در کنار او یک تکه نان و کاسه ای از شیر میکشم دارد دوباره با پدرش حرف مى زند با اشك و آه، نیزه و شمشیر میکشم در آخرين نفس به عمو فكر مى كند هی پشت هم به دست و به تن تیر میکشم از عمه خواستم بنویسم ولى نشد ديگر قلم شکسته و تکبیر میکشم | | @deli_ism