هم شاعر آیینی و هم شاعر جنگم هم سخت، گرفتارِ دو تا چشم قشنگم تا فتح کنم قلبِ تو چادر عربی را باید بروم، با همه‌ی شهر بجنگم می‌گیرمت از پنجه‌ی عاشق کُشِ تهران از نصف جهان آمده‌ام، بچه زرنگم دیدی اگر این شهر به رقص آمده، یعنی یک تار ز گیسوی تو افتاده به چنگم من یک دل و یک رو، وسط دام دو چشمم یک رنگم و بازیچه‌ی دنیای دو رنگم در عشقِ تو، چون یوسفِ افتاده به چاهم در دام تو، چون یونسِ در کامِ نهنگم جای غزل، از دست تو و آن دلِ سنگت، باید که فقط نوحه بخواند، دلِ تنگم بگذار که مجنون صفت، از عشق بگویم حتی اگر این شهر، زَنَد باز به سنگم | | @deli_ism