اینطوریه که شما وقتی دستات مستاصل میشه، انگشتات کلافه میشه، مردمکِ چشمات مثلِ استکانای سینی چای توو دستِ یه پیرزن می لرزه و توو دلت انگار هزاران زنِ نازا انتظارِ خبر بچهدار شدنشون رو میکشن، پاهات بی رمق میشه و زانوهات انگار خالی میشه..
همونجاست که رنگِ لبات میشه عینِ رنگِ پردهی سفیدِ خونهی پیرزن و صبرت لبریز میشه، سَرتو لحظهای میاری بالا، به چشماش نگاه میکنی و عطشِ تولدِ عشق وجودت رو فرا میگیره و نیرویِ ناشناختهای از رگای چشمات میرسه به قلبت و خونِ تازهای پخش میشه توو رَگای بی جونت، لبات قیام میکنه و قرمز میشه و تمامِ سلولات همزمان زمزمه میکنن: "دوستت دارم" و تو از نو متولد میشی..
|
#شقایق_عباسی |
@deli_ism ♥