به نوم خداوند پر گودی هومنی احکام" نون ساکن" در گویش راجی "نون ساکن"، ادغام را به یاد می آورد و به دنبال آن تجوید و درس قرآن و سایر احکام قرائت را که ویژه زبان عربی است، تداعی می کند در حالی که در زبان فارسی وگویش راجی و به احتمال زیاد در سایر زبان ها و گویش های نیز این احکام جاری است. از آنجا که عنوان بحث ما پیرامون گویش راجی است در این زمینه مطالبی را می آوریم . دقت در گفتگوی گویشوران راجی می رساند که آنان بیشتر این احکام را به کار می برند هرچند همه تقسیماتی را که در علم تجوید مطرح است، رعایت نمی کنند . احکام"نون ساکن" عبارتنداز : 1-ادغام، هنگام رسیدن این حرف به "یرملون" 2-اظهار، زمان برخورد با حروف حلقی 3-اخفاء، وقتی به بقیه حروف برسد . 4-اقلاب که قلب به میم یکی از آنهاست که، هنگام رسیدن به "با" اجرا می شود . مثال رعایت ادغام در گویش راجی 1-"مِیّکوم نُونون " ، که "من یکوم نونون " بوده، یعنی من کسی را نمی بینم . 2-"مِرّنْدَم کرد "که"من رندم کرد "بوده، یعنی من رنده کردم . 3-"مِمّارم بَدی "که"من مارم بدی "بوده ،یعنی من مار را دیدم . 4-"مِلّام هَوند "که"من لام هوند "بوده،یعنی من لحاف را انداختم. 5-"مِوّاجون "که"من واجون "بوده ،یعنی من می گویم 6-"مِنّاتون"که "من ناتون "بوده ،یعنی من نمی آیم . وضعیت حکم اظهار در گویش راجی : در این گویش با این حکم مثل ،اخفاء رفتار می شود هر چند بقیه احکام اخفا در آنها جاری نیست و تنها "نون ساکن" هنگام رسیدن به حروف حلقی از کلمه حذف می شود ولی مد و غنه در آن رعایت نمی شود. مثلا گفته می شود: " مِ اتون "که "من اتون "بوده،یعنی من می آیم . یا، " مِ حرفی ندارون "که من حرفی ندارون "بوده، یعنی من حرفی ندارم. و یا " مِ خرابم بکرد "که"من خرابم بکرد"بوده ،یعنی من خراب کردم و یا" مِ غلومی ناکرون"که"من غلومی ناکرون "یعنی من بزرگی نمی کنم، بوده است. دو حرف دیگر که ،"عین و ها"هستند در این گویش به صورت "حاو همزه "به کار می روند و گویا حروف حلقی که شش حرفند ، در این گویش چهار حرف می شوند . با این بیان تکلیف حکم اخفاء نیز روشن شد . "قلب به میم "درگویش راجی " این حکم به خوبی در این گویش رعایت می شود مثلا :هنگام تلفظ"شنبه "گفته می شود "شمبه" یا وقت گفتن " مِنْ بَمْبَرد "گفته می شود " مِمّبَمْبَرْد "یعنی من بردم . نتیجه : رعایت احکامی که گفته شد بوسیله پدران و مادران و اجداد ما که نه تنها بسیاری از آنان سواد نداشتند بلکه واژه تجوید را نشنیده بودند ،شاهدگویایی است بر اینکه این احکام ریشه در طبع انسان ها داشته و دانشمندان این علوم با جستجو در میان افراد بشر آنها را شناخته و دسته بندی کرده و شاید در پاره ای از موارد ،احکامی هم وضع کرده باشند و ممکن است حکمی مثل اظهار را که در گویش راجی رعایت نمی شود از اقوام دیگری که آن را به کار می برده اند . گرفته باشند محققین می گویند : اولين شخصي كه علم تجويد قرآن کريم را تدوين نموده و به رشتة تحرير درآورد، «ابو مزاحم موسي بن عبيداللّه بن يحيي بن خاقاني بغدادي مقري» متوفاي سال 325 هجري قمري بوده است كه از علماي قرن چهارم مي‌باشد. وي محضر استادان بزرگي را در زمينه ي قرائت، درك كرده است و قصيده ي«خاقانيه ي» او كه درباره ي علم تجويد مي‌باشد، توسط عده‌اي از عالمان علم قرائت شرح شده است.( محمد حسين ملك‌زاده، تجويد كامل نماز.) @delijannet