.
.
عصر، عصرِ عاشوراست، راویِ معاصر کو؟
جوهرِ فرات این جاست، صاحبِ جواهر کو؟
قمریانِ خونین بال، از مدینه برگشتند
چند فرسخ آن سوتر، قریهی مجاور کو؟
گریههای پیری را در غبار میبویم
جادهجاده میپرسم، جایِ پایِ جابر کو؟
رویِ خیزرانها خون، از تلاوتِ سَرهاست
شیخ را از این مقتل، زخمه بر مَنابِر کو؟
وقتِ رجعتی سرخست، سبزهای عالَم را
هجرتیست دیگرگون، شاعرِ مهاجر کو؟
در قمارِ بوسفیان، شعله بر مسلمانیست
غیرِ آتش از گورِ این بنی مقامر کو؟
شبروانِ کوفی را، سنگها بر آیینهست
ناظرانِ شامی را درکِ این مناظر کو؟
کاخِ سبز را دیدی؟ مجلسِ یزید آن جاست
روضهخوان چه میپرسی، شمرِ عصرِ حاضر کو؟
آخرِ سفرنامه، کربلای چندم بود؟
فصلِ لاله عباسی، در غروب آخر کو؟
.
.
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
۱۴۰۱/۷/۱۷