نه بتابدبه شامِ من ماهی
نه بختِ همراهی
در این بیابان ماندم سرگردان
فتادم ازپا ، بی سامان
نه کسی می رسد به فریادم
نه می کند ، شادم
فروغِ شمعی گریان و لرزان
زکلبه های دهقانان
چوتو دادی بر بادم
همه بُردم از یادم
به شرارِغمم تونشاندی
به جهان جنون تو کشاندی
چو از دیارِآشنایی ، راندی
دگر مرا به بَرنخواندی
منم اکنون دراین صحرا
من واین شامِ جان فرسا
من و یک دل ، دل و صد غوغا
به جز صدای قلب من ، که می تپد به یادِ دلبر
به گوشِ من نمی رسد ، دراین میان صدای دیگر
دلا ، مرو چنین ازدست ، که روزنِ امیدی هست
❤️ تصنیف # بخت همراه
🎤خواننده : ایرج بسطامی
کانال صوتهای دلنشین
@delneshinha
🍃🌷🍃🌾🌸🌾🍃🌷🍃