پیرمرد گوشهای نشسته بود تا نفسی تازه کند🌱
سرش را به عصایش تکیه داده بود و انتهای جاده را تماشا میکرد✨
دائما زیر لب ذکر میگفت
نزدیکش شدم...
زیر لب میگفت: لبیک یا مهدی ...لبیک یا مهدی💚 ...
صدایش زدم: پدرجان!
رو کرد به من و با لبخندی گفت:جانم پسرم!☺️
پرسیدم: سختتان نیست با این شرایط، به پیادهروی اربعین آمدهاید...
همچنان با لبخند گفت: عاشق که باشی سختیهایش هم برایت شیرین است♥️
و ادامه داد...
به دنبال نشانی از معشوقم، چندسالیست به پیادهروی اربعین میآیم...
پرسیدم : کدام معشوق؟!
چشانش برق زد و گفت: از کودکی عاشق و شیدایش شدهام؛ یک بار در کودکی او را دیدم اما سالهاست دیگر ندیدمش💔
آهی کشید و سکوت کرد...
کنجکاو شدهبودم چه کسی را میگوید!!
خودش باز ادامه داد: راستی جوان!
اگر تو ظهورش را درک کردی سلامم را به او برسان و بگو عاشقت سالها چشم انتظارت بود💛...
و کاش من هم چون پیرمردِ چشم انتظار،عاشقانه منتظرت بودم😔
#عهد_با_حسین_زمان 🌿
#ازعاشوراتااربعین
#محرم1443
💟
@Delneveshte_shahid_dehghan