مرد نیازمندی برای درخواست کمک مالی به در خانه ثروتمندی رفت، خواست در بزند که ناگه صدای صاحبخانه را شنید که با تندی به مستخدمش می گوید: چرا چوب کبریت های سوخته را دور ریختی؟ با شنیدن این سخن به بخت بد خود لعنت فرستاده و قصد رفتن می کند که صاحبخانه در را باز کرده و می پرسد: امری داشتید جناب؟ مرد گفت: عرضی داشتم که پشیمان شدم از بیانش. صاحبخانه: چرا؟ موضوع چیست؟ مرد از نیاز خود صحبت کرده و علت ناامید شدنش را نیز بازگو می کند، صاحبخانه نیز با محبت و گشاده رویی به او کمک می کند، مرد که بعد از ناامیدی کامل به خواسته اش رسیده بود می پرسد شما که از چوب کبریت های سوخته هم نمی گذشتی چطور با من اینگونه سخاوتمندی؟ صاحبخانه لبخندی زده و می گوید: حساب به دینار، بخشش به خروار.
📓ضرب المثل های معروف ایران
#مهدی_سهیلی
✍ ️
@delneveshtehrj