ادامه ....
💠روز اول محــرم الحرام 🏴
بر امـــام ویارانش چہ گذشت
❇️
#حر، اصرار داشت حضرت را همراه کاروان به سوی
#کوفه ببرد وبه امـــام عرضہ داشت که در این واقعه اگر بر مخالفت اصرار و پافشاری کنی، تو و همراهانت کشته میشوید.
حضرت در این حال به شعر یکی از صحابه استناد فرمود و گفت تو مرا از مرگ میترسانی مرگ بر جوانمرد عار نیست، وقتی آرزوی حق و قصد دفاع از حق را داشته باشد و جهاد کند...
وقتی
#حر این اشعار را از امـــام شنید به کناری رفت و با سپاه خود حرکت کرد امـــام نیز با قافله خود در حرکت بودند تا به منزلگاه
#بیضه رسیدند.
امــــام برای اتمام حجت خطبهای خواند و اهداف خویش را آشکار نمود
❇️در آخر شب جوانان را دستور داد تا مشکها را پر از آب کنند، سپس دستور داد از منزل
#قصر_بنی_مقاتل حرکت کنند .
❇️حرکت کردند ؛ حضرت بر پشت اسب خود چرتی زد، و بیدار شد و فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون» دوبار کلمه استرجاع بر زبان آورد،
در این حال فرزندش علی اکبر به پیش او آمد و علت را پرسید.
✳️حضرت فرمود: فرزندم در عالم رویا دیدم که سوارهای ندا داد مرگ بر دیدار اهل کاروان میآید، و اهل کاروان به سوی مرگ در شتابند.
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈