ناصرالدین خلق و خوی عجیبی داشت. منشاش با دیگر همسنوسالانش فرق میکرد. فراتر از یک جوان 19ساله فکر میکرد. او با نیت ترویج فرهنگ دین و انقلاب، راه میرفت، حرف میزد، لباس میپوشید، امر به معروف میکرد و... . انگار خدا او را خلق کرده بود تا راهنما و ارشادگر دیگران باشد. چقدر هم کارهایش موفق بود. ناصرالدین مرد عمل بود نه حرف. شاید برای همین کلامش به دل مینشست و کوچک و بزرگ جذب رفتارش میشدند. بهخصوص که همیشه تبسمی روی لب داشت و همین ناخودآگاه دیگران را وادار به لبخند زدن میکرد.
* مدت ها با بسیج پایگاه پیغمبر (صلوات الله علیه) همکاری داشته در زمینه های فرهنگی و تدریس قرائت و تجوید قرآن برای برادران بسیج. با حزب جمهوری اسلامی همکاری و فعالیت داشته اند.
از وقتی که توان به دست گرفتن اسلحه را پیدا کرد درپادگان امام حسین(ع) به فراگرفتن فنون رزم پیاده پرداخت و سه ماه داوطلبانه به کردستان رفت. به خاطر استعداد سرشار در امتحانات نهایی با معدل نزدیک به بیست تحصیلات متوسطه را به پایان برد. شهید به حفظ قرآن هم همت گماشته بود و دو جزء اول قرآن را حفظ کرده بود. از نظر اخلاق و آداب اسلامی در حد والایی قرار داشت و در خانه هم نهایت ادب و احترام را نسبت به دیگران داشت و کارهای خانه را بدون توجه به اینکه برادران دیگرش هم هستند انجام می داد.
* در آزمون سراسری شرکت کرد و در رشته حقوق دانشگاه تهران با معدل بالا قبول شد و همچنین در آزمون دانشگاه امام صادق(ع) همه نمی روند و من دانشگاه امام صادق(ع) را انتخاب می کنم. ترم اول سال اول دانشگاه امام صادق(ع) را با معدل 5/19 به پایان برد. به خاطر خلوص و قدرت بیان و بینش دینی درست تبلیغات گردان به او سپرده شد. مع ذلک تبلیغات گردان را رها کرد و در دسته رزمی شرکت جست. در آغاز عملیات کربلای 5 در خط مقدم شلمچه هردو بازوی او ترکش خورد و پای او را تیر زدند. مدتی پشت جبهه استراحت و در ادامه عملیات کربلای 5 در خط مقدمه جبهه در حالی که از سنگر بیرون پریده بود برای خاموش کردن تیربار دشمن به شهادت نائل آمد.
🕌
@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆