وقتی صفرعلی را برای تیرباران بردند در حین راه برکهای را دید و خودش را در آن انداخت، دموکراتها گفتند «چرا این کار را کردی؟» و او که میدانست در دوقدمی شهادت است با افتخار سرش را بالا داد: «غسل شهادت»😭
دموکراتها ۴ بار به او اماننامه دادند اما صفرعلی همهشان را رد کرد، حتی وقتی به او گفتند از امام برائت بجو و فحاشی کن قبول نکرد و زجر بریدن زبان را به شوق روسپیدی به جان خرید😭😭💐