ای امیر عرفه! دست من و دامانت. جان به قربان تو و گردش آن چشمانت. ای امیر عرفه! ذکر لبت را قربان. حال پر سوز و غم نیمه شبت را قربان. ای امیر عرفه! روح مناجات تویی. مشعر و سعی و صفا، مروه و میقات تویی. ای امیر عرفه! حالِ مناجات بده. بر گدای حرمت وقت ملاقات بده. ای امیر عرفه گرچه سراپا دردم. گر بیایی، به خدا دور سرت می‌گردم. ای امیر عرفه! فیض دَمت را قربان. دل دریاییِ لبریز غمت را قربان. ای امیر عرفه تنگ غروب است، بیا. سر زدن بر فقرا سرزده خوب است، بیا. ای امیر عرفه! حاجی زهرا، برگرد. جان زهرا دگر از خیمۀ صحرا برگرد. ای امیر عرفه خنده بزن بر رخ من. جان زینب بده روز عرفه پاسخ من. ای امیر عرفه! ذکر مدام است بیا. کار این عاشق دلخسته تمام است بیا. ای امیر عرفه! دیدن رویت عشق است. مردن امشب به خدا بر سر کویت عشق است. ای امیر عرفه! جانِ گل یاس بیا. آخر مجلس ما، روضۀ عباس بیا. ای امیر عرفه! در عرفاتی امروز؟ یا که در علقمۀ شاه فراتی امروز؟ ای امیر عرفه! شرح بده خود بر من. سر عباس کجا، ضرب عمود آهن💔 بالقمرالعشیره اللهم عجـــــل لولیک الفــرج