🌱🌱 نثر ادبی سحر خیز مدینه غروب را می‌شناسی دیده‌ای که چگونه خورشید از روبه روی دیدگانت می‌رود و تو رفتی متوجه شدی که خورشید غروب کرده است وسرخی آن در پشت پلک‌های پر از اشکت منعکس می‌شود هوا تاریک می‌شود و چشمت که اشک می‌ریزد نمی‌تواند چیزی ببیند فقط می‌توان آن لحظه این کلمه اللهم عجل لولیک الفرج را بر زبانت جاری کنی سالهاست که غروب جمعه‌ها گل نرگس را گم کرده‌ام و نمی‌دانم کی می‌آیی یعنی نمی‌دانم مسیری هست که چشمهایم به ردپای مولا باشد می‌دانم امشب همیشه آغوش صمیمی‌ات به روی دوستدارانت باز می‌کنی @dghjkb